۴_
گفتید:
""" هدف ما وقتی در مورد رفتار شخصیت داستان ارزیابی و تحلیل چیز دیگریست""""
این موضوع ارتباطی به بحث قبح و حسن اعمال نداره.
مثال:
کسی میپرسه چرا مرد عنکبوتی فلان شخص رو نشان داد
طرف مقابل میگه چون انسان خوبی هست.
گرچه پاسخ طبق برداشتی که داشته صحیح هست اما هدف اصلی همان فروش کتاب و فیلم هست که نویسنده طبق👈خواسته ی👉تماشاگر و خواننده کتابش رو مینویسه
تا به خواننده تلقین کنه این شخصیت داستان انسان خوبی هست
و خواننده از اون کتاب لذت ببره.
پس اینکه مرد عنکبوتی فلان شخص را نجات داد به علت این هست که مرد خوبی هست در داستان
اما چرا مرد خوبی هست؟
چون نویسنده اینطور خواسته
چرا اینطور خواسته؟ تا خواننده از خواندن کتاب یا فیلم👈لذت ببرد و فروش زیاد شود و مقصود نویسنده و کارگردان حاصل شود👉
پس اگر سلسله ی علتها رو جلو بریم به هدف اصلی میرسیم که شما میگید کل نگری جایز نیست!
چرا جایز نباشد؟
گفتید:
"""اختیار در بعد سلولی و مولکولی جایگاهی ندارد""""
خوب انسان هم موجودی هست که از همین مولکولها و سلولها تشکیل شده
و اختیار و اراده ای ندارد!!
گفتید
""اینکه شما نمیتونید این دو مورد رو از هم جدا ببینید"""
خوب چرا باید این دو رو جدا ببینیم؟
در حالیکه انسان همون سلولهای بی اختیار هست و سلولهای بی اختیار هم همون انسان!
چرا باید اون طوری ببینیم که شما میخواهید و ریشه اصلی رو نبینیم و از واقعیت فرار کنیم؟