View in Telegram
گیرم که نامی از من نباشد در تاریخی که تو می‌نویسی گیرم که خصمانه نام مرا پنهان کنی در پس دروغ‌های شاخ‌دارت گیرم که زیر پا لگدکوب‌ام کنی باز اما، مثل خاک، من بر می‌خیزم جسارت من تو را می‌آزارد؟ چرا زانوی غم در بغل می‌گیری وقتی می‌بینی سرفراز راه می‌روم انگار در اتاق‌نشمین خانه‌ام گنج یافته‌ام؟ درست مثل ماه درست مثل خورشید با همان قطعیتی که جزر و مد رخ می‌دهد درست مثل امید که قد می‌کشد باز برمی‌خیزم دلت می‌خواست ببینی نشسته و شکسته‌ام؟ سر خم کرده، چشم به زمین دوخته‌ام؟ شانه‌هایم افتاده مثل اشک خسته‌ام دیگر از فریادهای سرزنده‌‌ام؟ سرافرازی من سرافکندگی توست؟ سخت است که ببینی می‌‌خندم انگار در حیاط پشتی خانه‌ام معدن طلا کشف کرده‌‌ام گیرم کلمات خود را به سوی من شلیک کنی گیرم با نگاه‌ات بر من زخم زنی گیرم با نفرت خود جان‌ام بگیری اما باز، مثل هوا، من بر می‌خیزم زیبایی من مایه‌ی اندوه توست؟ انگشت به دهان می‌مانی وقتی می‌بینی می‌رقصم و انگار بین ران‌هایم الماس دارم از دل زاغه‌‌های شرم تاریخ بر می‌خیزم از میان گذشته‌هایی که ریشه در رنج دارند بر می‌خیزم من اقیانوس سیاه‌ام، پهناور و خروشان جاری و عاصی، موج‌ام من پشت سر می‌گذارم شب‌های هراس را بر می‌خیزم پیش می‌روم به سوی سپیده که آزاد است و رها بر می‌خیزم در دست دارم موهبتی که به ارث برده‌ام از اجدادم من امید و رویای بردگان‌ام برمی‌خیزم برمی‌خیزم برمی‌خیزم #مایا_آنجلو #دختر_علوم_تحقیقات
Telegram Center
Telegram Center
Channel