گوشه ی بلیت هواپیما می نویسم
"دوستت دارم به جایی دور رفته است"
و عاشق مردی می شوم
که در بیلبوردی بزرگ
با تلفن همراهش دیگر تنها نیست ...
کشوری شده ام
که جمعیتش را فراموش کرده است
من در خاور دور دست هایت
من در خاور نزدیک ِ پلک هایت
من در خاورمیانه ی قلبت
تروریستی ناشی بودم
که تنها دکمه های کوچکی را منهدم کرد
و با صدای انفجار
پیراهن تو به گروگان رفت
پیراهن دیگری می پوشم
و از این شعر بیرون می روم
#الهام_گردی📘عطر زنی در آسانسور/ص ۸
▶️164