هر کجا آهی به لبهایت نشست
هرکجا اشکی به رخسارت دوید
هر کجا از عشق رازی گفته شد
هر کجا گوش دلت شعری شنید
ای امید جان به یاد آور مرا...
گر شنیدی شاعری جان سوخته
نقد جان در راه جانان داده است
یا گر شنیدی دختری دور از دیار
در دل ویرانه ای جان داده است
ای امید جان به یاد آور مرا...
باز اگر یک روز برفی در عبور
برف در مژگان چشمت جان سپرد
یا پس یک پنجره چشمی غمین
گامهایت را به حسرت می شمرد
ای امید جان به یاد آور مرا...
روزگاری گر گذر کردی ز دشت
بوته خاری زیر پاهایت شکست
یا اگر گشتی اسیر سرنوشت
اشک با غم معنی اش را می نوشت
ای امید جان به یاد آور مرا...
@naab90