نامهای تاریخی از استاد عباس زریاب خویی
در شمارۀ ۶۳
اندیشهٔ پویا سندی مهم منتشر شده است. نامۀ عباس زریاب به هیئت تجدید نظر دانشگاه تهران. انقلاب که شد زریاب را بازنشسته کردند. حقوق استاد فقید مدتی پرداخت میشد تا اینکه سال ۱۳۶۰ ایشان را از دانشگاه اخراج کردند و حقوقش هم قطع شد.
زریاب را به عضویت در تشکیلات فراماسونری متهم کردند. اتهامی که سندش کتاب کذایی
فراموشخانه و فراماسونری در ایران تألیف اسماعیل رائین علیه ما علیه بوده است (ج۳، ص۳۱، ۶۵۷،۵۴۴). زریاب در این نامه میگوید: آقایان انقلابی و مسلمان! به موازین شرع و قانون پایبند باشید. اصل بر برائت و بیّنه بر مدعی است. اتهام را باید با سند ثابت کنید. آنچه در کتاب رائین آمده سند محکمهپذیر نیست. خود رائین هم حرفش را پس گرفته است.
در آخر هم با استفاده از قرآن نوشته غم و شکایتش را به خدا میبرد. که خدا روزیرسان است و روزی را بر هر کس که بخواهد گشایش میدهد یا تنگ و فروبسته میدارد. ای شمایان! سرخوش نباشید که دنیا به کام شما رفته و بر زندگی و آبروی مردم مسلط شدهاید. اینها می گذرد و اعتباری ندارد. اصل آخرت است. اصل قضاوت تاریخ است. اصل داوری داور زمان است.
تاریخ داوری خود را کرده است. استاد بیهمتا مثل زرّ ناب از بوتۀ ایام بیغش برآمده است. مثل آفتاب میدرخشد. همان قومی که از دانشگاه اخراجش کردند، به او جایزۀ کتاب سال دادند. در صداوسیما برایش بزرگداشت گرفتند. این یعنی آن تهمتها که به او زدند به کردار بازی بوده است.
حقوق زریاب را بریدند و استاد یگانهٔ روزگار، برای گذران معاش، پیرانهسر، مجبور شد به بچهمدرسهایها درس بدهد و برای دراهم معدود حقالتألیف،
روضةالصفا را تجدید تحریر کند. خاتمت شاهنامهشناس بزرگ شد مثل خاتمت فردوسی. به مردمی که جهان سخت ناجوانمرد است.
زریاب نمونهٔ ایراندوستیِ معتدل و خردمندانه و پخته و علمی است. از مصاحبانش شنیدهام که خلق و خویش عظیمتر از فضل و دانش عظیمش بوده است؛ روزگار حقیر شیرینعقل نتوانست استاد بزرگ را تلخ و کوچک کند. تا دم مرگ مهربان و مهرآئین و فروتن ماند. ایراندوست و مردمدوست ماند. با دل خونین لب خندان آورد.
حکیما بخردا رادا به دانایی که میشاید
اگر بر ناتوانیهای این خردان ببخشایی
متن نامهٔ تاریخی استاد عباس زریاب را بخوانید:
«هیئت محترم تجدیدنظر دانشگاه طهران
در پاسخ مرقومه مورخ ۱۱/۱۲/۱۳۶۱ با شمارۀ۶۹۴ ه.ت که در آن مرا به «عضویت در تشکیلات فراماسونری» متهم داشتهاید، معروض میدارد:
۱.همچنانکه بارها در نامههای اعتراضیهٔ خود به دانشگاه طهران اظهار داشتهام
من در تشکیلات فراماسونری عضو نبودهام و این معنی را به شدت تکذیب میکنم.
۲. دلیل اتهام را تأیید «مرکز اسناد انقلاب اسلامی ایران» ذکر فرمودهاید. حاشا که انقلاب اسلامی که خود را منبعث از اسلام و مجری احکام اسلامی میداند، چنین اتهام بیمأخذی را تأیید کند. لولا إذ سمعتموه ظن المؤمنون والمؤمنات بأنفسهم خيرا وقالوا هذا إفک مبين [نور/۱۲]. مسلمان واقعی کسی را بیجهت متهم نمیسازد.
آن چه سندی است که من به موجب آن متهم به عضویت در تشکیلات مذکور هستم؟
۳.اگر مقصود از سند کتاب
فراماسونری در ایران تألیف اسماعیل رائین است
باید بگویم که کتاب مذکور نه بر اساس موازین شرع اسلام و نه بر مبنای قوانین عرفی و دادرسی «سند» قانونی محسوب نمیشود. هر آنچه در آن هست اتهام است و اتهام باید با دلیل و مدرک ثابت شود. و لولا إذ سمعتموه قلتم ما يكون لنا أن نتكلم بهذا سبحانك هذا بهتان عظيم [نور/۱۶].
۴.إن جاءكم فاسق بنباء فتبينوا [حجرات/۶]. این دستور اسلام است. اگر او [=رائین] را عادل میدانید شهادت عدل واحد در مورد اتهام ارزشی ندارد و شهادت عدلين لازم است. آن شاهد عادل دیگر کجاست؟
۵. اگر او را عادل میدانید و شهادت عدل واحد را میپذیرید باید بگویم که
او از شهادت خود رجوع کرده است و اتهام مذکور را در روزنامهٔ
رویداد (مورخ ۲۰/ ۵/ ۱۳۵۸) و در روزنامهٔ
بامداد (مورخ ۱٠/ ۶/ ۱۳۵۸) تکذیب کرده است و من فتوکپی تکذیبنامۀ او را در روزنامهٔ
بامداد که در صفحۀ ۹ شمارۀ مذکور چاپ و منتشر شده است، برای شما میفرستم. هر دو شماره در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران موجود است.
اگر مرکز اسناد انقلاب اسلامی تهمتنامهای را به عنوان سند اتهام نگاه میدارد، باید تکذیبنامه را هم جزء اسناد داشته باشد.
۶
.اما اگر بنا بر قبول اتهام مدعیان و ردّ تظلّم و دادخواهی متهمان است و اگر بنا بر این است که قول مدّعی را بدون بیّنه بپذیرد و قول منکِر و یمین او را نادیده بگیرند باید بگویم: فالي الله المشتکی. انما أشكو بثي وحزني الى الله [یوسف/۸۶: درد و اندوهم را فقط با خداوند در میان میگذارم].
الله يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر و فرحوا بالحياة الدنيا و ما الحياة الدنيا في الآخرة إلا متاع [ رعد/۲۶].
عباس زریاب».
https://t.center/n00re30yah