حالا باز هم سکوت و سکوت و سکوت...
کاجها، ابرها و گذر بال یک کلاغ بر متن جاودانهی خاکستری.
او را خواستهام تا بیاید کنارم بنشیند
آمده و نشسته است مثل دهها و صدها بار که خواستهام و آمدهاست با اشتیاق تمام، با تمام اشتیاق
اما اینبار نه او صورت دارد و نه من صدا، و سکوت عمیقا خاکستریست
سلوک/
محمود دولتآبادی
@mybooks1574