پایان تراژیک یک طنز پرداز ؛ ابراهیم نبوی1⃣✍امید نوروزی اصل
ابراهیم نبوی، نامی درخشان دارد در تاریخ مطبوعات ایران. ستون طنزش در روزنامه جامعه که عنوان «ستون پنجم» داشت، چون ترکیدن عامل انفجاری مهیب، نامش را نزد عمده ای از ایرانیان شهره کرد. نیروی محرکه ای قدرتمند برای رفتن خواننده ها به دکه مطبوعات و اول از همه دیدن صفحه شماره سه روزنامه های دوم خردادی.
توقیف فله ای مطبوعات، ایده اصلاحات را اخته کرد و به تدریج آن شعله و لهیب دلپذیر، چون فتیله فانوسی به پت پت کردن افتاد. نبوی مجبور به مهاجرت شد ولی فعالیت رسانه ای او همچنان هواداران بسیار داشت. گذشت زمان غم غربت را در او تشدید می کرد و تحولات و تلاطمات سیاسی داخلی، خوانندگانش را از او دورتر می نمود. اگر تجربه شخص خودم را بگویم: یک دهه مطالب نبوی برایم اولویت اول بود. به تدریج تمایل به دنبال کردنش کاهش یافت و این اواخر محو شد.
نبوی دانشجوی انقلابی دانشگاه شیراز بود. عضو سازمان دانشجویان مسلمان دانشگاه و فعال در بخش سیاسی آن. گروهی افراد که هر کدام نامی آشنا و امروزه محبوب یا مغضوب عده ای هستند، هم کلاس، هم دوره یا هم دانشگاهی مرتبط با او بودند. این اسم ها را ببینید: محسن کدیور، عطا مهاجرانی، مجید محمدی، سیف الله داد، اصغر رمضانپور، علی رضا علوی تبار، صباح زنگنه ، نیره اخوان، احمد وحیدی و مهدی کوچک زاده.
در انتخابات مجلس اول، از کاندیداهای حزب جمهوری اسلامی حمایت کردند و مهاجرانی و صباح زنگنه را از شیراز به مجلس فرستادند.
در شهریور سال شصت و یک، عباس آخوندی معاون سیاسی ناطق نوری وزیر کشور، او را در دفتر سیاسی وزارت به کار گرفت تا زیر نظر احمد پورنجاتی فعالیت نماید. بعد از سه سال از وزارت به تلویزیون رفت و عضو شورا و مدیر طرح و برنامه شبکه اول سیما شد. در زمستان ۱۳۶۵، مهدی فیروزان، مدیر عامل انتشارات سروش، موسسه ای وابسته به صدا و سیما، از او درخواست مقاله ای می نماید. این نخستین کار مطبوعاتی نبوی محسوب می شود. فیروزان پیشنهاد فعالیت در هفته نامه سروش را مطرح می کند و نبوی از اول سال ۱۳۶۶ دبیری گروه سینمایی مجله سروش را به عهده می گیرد و همزمان با آن؛ مشاور رئیس دانشکده صدا و سیما.
طنز نویسی تنها هنر نبوی نبود. آنچه به آن شهره است بعدها زمینه بروزش فراهم شد. نبوی نوشتن حرفه ای را با مدیوم سینما شروع کرد و به نقد و تحلیل فیلم و عوامل مرتبط با آن پرداخت.
فراموش نباید نمود که در دهه شصت فقر و گرسنگی فرهنگی به دلیل فقدان یا کمبود موسیقی، کتاب، نقاشی، گرافیک، ماهواره و اینترنت ولع وسیعی را نسبت به فیلم و سینما ایجاد کرده بود. همین باعث شد که سینما در متن و خوراک اصلی باشد. در دهه هفتاد آن عطش وجود نداشت چون تنوع و تکثر محصولات فرهنگی مجال ظهور یافته بود. وضع امروز سینما هم که بر همه روشنتر از خورشید است!
نبوی خوره فیلم و عاشق موسیقی بود. از نوجوانی فرصت سینما رفتن برایش فراهم بود و وقتی به تلویزیون رفت، دسترسی اش به آثار آرشیوی سینمایی شاخص، افزون تر شد. مکاتب موجود و جریانهای سیال در عالم سینما و موسیقی را می شناخت. آثار ادبی کلاسیک و مدرن زیادی خوانده بود. بر ساحت کلمه و واژه احاطه داشت و قلمش چون مرکبی بود روان و راهوار. به همان سرعتی که فکر می کرد می توانست بنویسد.
دهه شصت، زمانه یکه تازی محسن مخملباف بود. از آرمانگرایان بیش فعال و چموشی که معمولا در انفجار انقلاب فرصت برای معرکه گیری شأن فراهم می شود. دم و دستگاهی در خدمت فیلم سازی وی بود. نبوی نیز یار غار او. تب تند انقلابی گری و آرمانخواهی در اثر برخورد با واقعیت سر سخت، تنزل می یابد و ممکن است به رعشه و لرزه بدل شود یا زمینه شاخ به شاخ شدن را به وجود آورد.
مصاحبه مفصل ابراهیم نبوی با محسن مخملباف در مجله سروش منتشر و در تیراژی بالا به فروش رفت. این آغاز دگردیسی مخملباف بود که فیلمش، دستفروش، از سوی ریاست حوزه هنری، نمایشش ممنوع شده بود. نگاه انتقادی و به دنبالش خزیدن در کنج انزوا در حواریون حوزه هنری مخملباف چون قیصر امین پور و حسن حسینی و مابقی نیز ایجاد شد و پیشتر از اینها در خود ابراهیم نبوی.
در اواخر سال ۱۳۶۸ نبوی نقدی کوتاه درباره فیلم عروسی خوبان مخملباف می نویسد با این مطلع: «عروسی خوبان، سرگذشت نسلی است که در میان ادعاها و پرگویی سیاستمداران، له و نابود شده و بی آن که صدایی از آن بشنویم بر باد رفته است...». این پایان مسئولیت نبوی در سروش صدا و سیما است.
نبوی با کریم زرگر، مدیر دانشکده صدا و سیما، مجوز انتشار مجله گزارش فیلم را از وزارت ارشاد اخذ کردند. اولین شماره اش فروردین ۷۹ به سردبیری ابراهیم نبوی منتشر شد. نبوی سرمقاله ها را با نثر راپرت اعتمادالسلطنه قاجار می نوشت که بعدها در کتاب راپرت های یومیه یک جا گردآوری شدند.
⬇️⬇️⬇️ ادامه دارد
🆔@mousavi2025