شناخت #شهید_اندرزگو از لابه لای دفتر روزانهاشدوم شهریور 1357، خیابان سقاباشی تهران شاهد شلیک گلولههایی بود که نگذاشت سیدعلی اندرزگو، این چریک فعال با 14 سال زندگی مخفی، رنگ آفتاب انقلاب اسلامی را ببیند. در هنگام بررسی دفترهای یادداشت
شهید اندرزگو، دفتر کوچکی خود را نشان داد که طبق اظهار همسرش مربوط به سالها پیش بود و همیشه آن را با خود به همراه داشت. البته ساواک اغلب یادداشتهای او را به یغما برده است. در این دفتر چند قطعه شعر بود که به عقیده بسیاری، پارهای از آنها، سرودههای
شهید است.
کمال مرد به جاه و جلال و حشمت نیست
کمال اگر طلبی مرد جود و احسان باش
تو را که کاخ رفیع است و جامههای ظریف
به فکر مردم بیخانمان و عریان باش
شبی به کلبه آشفتگان مسکین رو
میان جمعِ پریشان، تو هم پریشان باش
چو در سرای تو میگسترند بستر ناز
به یاد در به درِ خفته در بیابان باش
***
یار رقیب دیده، سزایش ندیدن است
دندان کرم خورده، علاجش کشیدن است
***
به کوی بیخردان چون ره گرفتم
زمانی چند در اندیشه رفتم
همیشه ذکر و فکر من همین بود
که باید آتشی باشد در این دود
***
درسی نبود هر آنچه در سینه بود
در سینه بود هر آنچه درسی نبود