◀️ تا جایی که به مسئلۀ #عدالت مربوط میشود، گفتمانِ مسلطِ فضای دینی و سیاسیِ اخیر، معطوف به #مهار_عدالتخواهی بوده است. اصل برای اغلب سیاسیون و مشاهیر منبری و قوای رسانهای منتسب به نظام، بر این بوده که باورها، انگیزهها و رویکردهای عدالتخواهانه و کنشهای ضد بیعدالتی، تعدیل و در نهایت، تعطیل شود. حتی نگاههای به ظاهر اصلاحی نیز در نهایت، با هدف توقف جریان عدالتخواهی شکل گرفته است.
🔸 اگر گروههایی از جوانان دردمند و آرمانخواه، در مسیر عدالتخواهی، خودآئین میشوند، قطعاً یکی از عواملش، سرخوردگیِ ناشی از رویکرد سلبی و گفتمانِ معطوف به مهار عدالتخواهی و ارادههای گسترده برای منصرف ساختنِ آنها از سوی چهرههای سیاسی و مذهبی است. این گروهها، در جمع خواص جامعه، کمتر کسی را مییابند که انگیزههای عدالتخواهانهشان را با او همخوان ببینند و رشد دهند. هرچه هست، تفاسیرِ روبهپایین و فروکاهنده از عدالت است و بس.
🔹 روزگاری، خیزش انگیزههای عدالتطلبانۀ نسل جوان ایرانی، با معارفِ امثال شهید بهشتی، شهید مطهری، دکتر شریعتی، آیتالله طالقانی و آیتالله خامنهای گره میخورد و توسعه و تعمیق مییافت. معارفی رو بهجلو، که نه تنها درصدد منصرف ساختن جوانان از پیجوییِ عدالت و مبارزه با بیعدالتی نبود، که حتی آنها را تجهیز میکرد و مانعِ فروغلتیدنشان در دامِ چپگرایی و تحجر میشد.
🔺 در همین دیدار، ایجاد #تمدن_نوین_اسلامی همردیف با «عدالتخواهی و مبارزه با فساد» از مظاهر #آرمانخواهی یاد میشود. معنای این همنشینیِ مفهومی، برای اهل صدق روشن است؛ اما گفتمانِ مهار عدالتخواهی، عمیقاً فارغ از دغدغۀ اصلاحِ امور و رشد جامعه است و در خوش بینانهترین حالت، به هدفی مانند «تحقق تمدن نوین اسلامی» به مثابۀ امکانی برای لفاظی و حرّافی نگاه میکند تا طرحی روی زمین که قرار است از طریق عدالتگستری و رفع فساد، محقق شود.