حسن تو دایم بر این قرار نمانَد
مستِ تو جاوید در خُمار نمانَد
ای گل خندانِ نوشکفته، میازار
خاطرِ بلبل، که نوبهار نماند
حُسنِ دلاویز پنجهای است نگارین
تا به قیامت بر او نگار نماند
عاقبت از ما غبار مانَد، زنهار
تا ز تو بر خاطری غبار نماند
پار گذشت آن چه دیدی از غم و شادی
بگذرد امسال و همچو پار نماند
هم بدهد دور روزگار مرادت
ور ندهد دور روزگار نماند
سعدی شوریده، بیقرار چرایی؟
در پیِ چیزی که برقرار نماند؟
شیوۀ عشق اختیار اهل ادب نیست
بل چو قضا آمد اختیار نماند
#سعدی
┄✨❊🌼❊✨┄