بیدارم کن
من تازه متولد شدهام
زندگی و مرگ
در تو آشتی میکنند
بانوی شب
برج زلالی
ملکهی بامداد
دوشیزهی مادر
مادر مادرِ آبها
جسم جهان
خانهی مرگ
من از هنگام تولدم تاکنون سقوطی بیپایان کردهام
من به درون خویش سقوط میکنم بیآنکه به ته برسم
مرا در چشمانت فراهم آر
خاکِ بر باد رفتهام را بیآور
و خاکستر مرا جفت کن
استخوان دو نیمه شدهام را بند بزن
بر هستیام بدم
مرا در خاکت مدفون کن
بگذار خاموشیت اندیشهای را که با خویش عناد میورزد
آرامش بخشد
دستت را بگشای
ای بانویی که بذر روزها را میافشانی
روز نامیراست
طلوع میکند
بزرگ میشود
زاییده شده است و هیچ گاه از زاییده شدن خسته نمیشود
هر روز تولدیست
هر طلوع تولدیست
و من طلوع میکنم
#اوکتاویو_پاز
برگردان: #احمد_میرعلایی
┄✨❊🌼❊✨┄