View in Telegram
نذر کند یار که امشب تو را خواب نباشد، ز طمع برتر آ حفظِ دِماغ، آنِ مُدَمَّغ بُوَد چونکه سَهَر باید یارِ مرا هست دِماغِ تو چو زَیتِ چراغ هست چراغِ تنِ ما بی‌وفا گر دَبِه پُر زَیت بُوَد، سود نیست صبح شود، گشت چراغت فنا دعوتِ خورشید بِهْ از زَیتِ تو چند چراغ ارزد آن یک صلا؟ چشمِ خوشش را ابدا خواب نیست مست کند چشمِ همه خلق را جمله بِخُسپند و تبسّم کند چشم خوشش بر خَـلَلِ چشم‌ها پس «لِـمَن الْـمُلکُ» برآید به چرخ کو مَلِکانِ خوشِ زَرّین‌قبا؟ کو اُمَرا؟ کو وُزَرا؟ کو مِهان؟ بهرِ بلادُاللَّـه حافظ کجا؟ اهلِ عَلَم چون شد و اهلِ قَلَم؟ دیو نیابی تو به دیوان‌سرا خانه و تن‌شان شده تاریک و تنگ  چونکه بِبُردیم یکی دَم، ضیا گَرد که بادش بِرَوَد چون شود؟ افتد بر خاکِ سِیَه، بی‌نوا چون بِجَهند از حُجُبِ خوابِ خویش باز بمالند سِبالِ جَفا اَه چه فراموش‌گَرَند این گروه دانش‌شان هیچ ندارد بقا زود فراموش شود سوزِ شمع بر دلِ پروانه ز جهل و عَما باز بیاید به پرِ نیم‌سوز باز بسوزد چو دلِ ناسزا نذر تو کُن، حکم تو کُن، حاکمی بر شب و بر روز و سَحَر ای خدا #مولانا مُدَمَّغ: گول و احمق سَهَر: بیداری زَیت: روغن دَبِه: دَبِّه، ظرف روغن و لبنیّات خُسپیدن: خوابیدن خَـلَل: ضعف، کاهش، تباهی در کار لِـمَن الْـمُلکُ: فرمانروايى از آن كيست؟ اشاره به آیهٔ ۱۶ سورهٔ مؤمن (۴۰). مَلِکان: شاهان مِهان: بزرگان بلادُاللَّـه: قلمرو خدا اهلِ عَلَم: لشکریان، نظامیان دیوان‌سرا: عدالت‌خانه، سرای داوری و قضاوت ضیا: نور، روشنایی حُجُب: حجاب‌ها سِبال: سبیل. سِبال مالیدن: پرداختن به کاری فراموش‌گَر: فراموش‌کار عَما: عَمیٰ، کوری ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄🌼┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily