به جان جمله مستان که مستم بگیر ای دلبر عیار دستم مرا گفتی بدر پرده،دریدم مرا گفتی قدح بشکن،شکستم مرا گفتی ببر از جمله یاران، بکندم از همه،دل در تو بستم
تو اکنون زعشقم گریزانی غمم را ز چشمم نمی خوانی ازاین غم چو حالم نمی دانی 🍂🍂 پس از تو نمونم برای خدا تو مرگ دلم را ببین و برو 🍂🍂 چو طوفان سختی ز شاخه غم گل هستی ام را بچین و برو 🍂🍂 که هستم من آن تک درختی که در پای طوفان نشسته 🍂🍂 همه شاخه های وجودش زخشم طبیعت شکسته
ای ساربان، ای کاروان لیلای من کجا می بری 🍂🍂 با بردن لیلای من جان و دل مرا می بری 🍂🍂 ای ساربان کجا می روی لیلای من چرا می بری 🍂🍂 #معینی_کرمانشاهی
ز مال و منصب دنیا جز این نمیماند میان اهل مروت که یاد باد فلان سرای آخرت آباد کن به حسن عمل که اعتماد بقا را نشاید این بنیان حیات مانده غنیمت شمر که باقی عمر چو برف بر سر کوهست روی در نقصان بمرد و هیچ نبرد آنکه جمع کرد و نخورد بخور ببخش بده ای که میتوانی هان