ضِرار فرزند ضمره یا «حمزه» یکی از شیعیان راستین و از ارادتمندان مخلص امیرمؤمنان علیه السلام به شمار می آمد.
او در ملاقاتی با معاویه با کمال جرأت و شهامت ارادت خود را نسبت به مولایش امیر مؤمنان علی علیه السلام اظهار کرد و قدرت و شوکت دستگاه معاویه مانع اظهار اعتقاد او نگردید. از جمله سخنان او در برابر معاویه این است:
ای معاویه، به خدا سوگند علی بلند همت، سخت ژرف اندیش و نیرومند بود، سخن حق می گفت و به عدالت حکم می راند، علم از سراسر وجودش می جوشید و حکمت و دانش از همه وجودش تراوش می کرد. او از دنیا و زرق و برق آن بیم داشت و با شب و تنهایی انس می ورزید، اشکش روان بود و تفکر و اندیشه اش بسیار و طولانی بود.
ای معاویه، علی علیه السلام لباسهای کوتاه(ساده و کهنه) و غذای خشک و خشن(غیر لذیذ) را خوش می داشت و در میان ما چون یکی از ما بود، هرگاه از او می پرسیدیم جواب می داد، و چون فتوایی از او می خواستیم آگاهمان می کرد، به خدا قسم با همه نزدیکی ما به او و محشور بودن او با ما، باز از هیبت آن بزرگوار یارای سخن گفتن نداشتیم.
آری، علی علیه السلام دینداران را تعظیم می کرد و فقرا و مساکین را به خود نزدیک می نمود و هرگز قدرتمندان نمی توانستند از ناحیه او به خواسته های باطلشان برسند، و هیچ ضعیف و ناتوانی از عدل او نومید نمی شد.
ضرار در ادامه گفت: ای معاویه، گواهی می دهم بعد از نیمه شبی از شبها که گیسوی شب فرو هشته و ستارگان در حال فرو شدن بودند، علی علیه السلام را در محراب عبادتش دیدم که محاسن شریفش را به دست گرفته و مانند مارگزیده ای به خود می پیچید و چون افراد مصیبت زده گریه می کرد و می گفت:
ای دنیا، از من دور شو، آیا خود را به من عرضه می داری یا به من دل بسته ای؟ هرگز، هرگز، برو دیگران را فریب ده که من تو را سه طلاقه کردم و در آن حق رجوع برای من نیست، گول تو را نمی خورم که عمرت کوتاه و ارزشت اندک است. آه از کمی توشه و دوری راه و طول سفر و مسیر خوفناک و دهشت انگیز.
ضرار می گوید: چون سخن من به این جا رسید، معاویه گریست و گفت: «رحم اللَّه ابا حسن، کان واللَّه کذلک؛ خدا ابوالحسن علی را رحمت کند، به خدا سوگند او چنین بود.»
سپس معاویه پرسید: ای ضرار، حزن و اندوهت برای علی چه گونه است؟
ضرار گفت: «حزن من ذُبح ولدُها فی حجرها؛ اندوه من مانند مادری است که یگانه فرزندش را در دامنش سر بریده باشند
#امیرالمؤمنین 🆔️@mohebbin_info