View in Telegram
Forwarded from اتچ بات
#دکلمه‌های_محمدروستائی @MohammadRoustaieDeklameh “پس از من...” پس از من هرکه به چشم‌های تو خیره شد تصاویر ته‌نشین‌شدۀ مرا دید چشم‌هایت آلبوم خصوصی عکس‌های من شده بودند و تنها تو می‌دانستی کدام تصویرم را کدام روز عاشقانه در چشم‌های تو جا گذاشته بودم پس از من هرکه خواست تو را نوازش کند انگشتانش از حرارتی که از دست‌های عاشق من در تنت جا مانده بود، تاول زد پس از من هرکه نزدیکت آمد از شرابی هزارساله مست شد؛ و فهمید کسی سال‌ها پیش تاکستانی از شعرهای عاشقانه در دهانت کاشته است و همین‌که تو را بوسید، دهانش تلخ شد به‌خاطر ته‌ماندۀ حرف‌هایت در آخرین دیدار به‌خاطر همان چند واژۀ تلخ که لای دندان‌هایت گیر کرده بود پس از من هرکه تو را دید، سراغ مرا گرفت تو خاطرۀ بازمانده از منی خاطرۀ دست‌هایی عاشق؛ شعری شگفت، که تکرار نخواهی شد شعری عاشقانه، که هیچ‌کس از زمزمه‌اش جان سالم به در نخواهد برد تو را باید به موزه سپرد و چشم‌هایت را، دست‌هایت را، لب‌هایت را باید از پشت شیشه تماشا کرد آدم‌ها برای تماشایت باید در صف‌های طولانیِ انتظار بمانند و تاریخ باید باید به تو افتخار کند... خوانش: #م_راهی @MohammadRoustaieDeklameh ۱۴۰۲/۰۵/۰۴
Telegram Center
Telegram Center
Channel