🔺 درس عبرت ایران برای حکومتهای دینی آینده در نوع مواجهه با فتنه ۱۴۰۱
تجربههایی که از پاییز ۱۴۰۱ تا پاییز ۱۴۰۳ از نوع برخورد با بحران تحمیلی «زن زندگی آزادی» بهدست آوردیم را مرور کنیم تا یا خودمان تکرار نکنیم، یا حداقل به ملتهای دیگر بگوییم تا درس عبرتی برای آنان شویم.
1⃣ صبر یا کِشدادن از روی ترس؟! مدیریت بحرانها و فتنههای فرهنگی، مثل بحرانهای سیاسی نیست. در سال ۸۸ که فتنه سیاسی بود، با صبر نظام و روشنگری عمارها چهره واقعی مفسدین سیاسی بر مردم آشکار شد و نهایتا قیام ۹ دی رخ داد.
اما در فتنه فرهنگی ۱۴۰۱، دیگر اقدام مسئولین نظام، صبر نبود؛ کِشدادن ماجرا از ترس هوچیگری سلبریتیها و فواحش کف صحنه بود. که این اشتباه بود. پس باید در فتنههای فرهنگی بعدی، نظام از هوچیگریها نترسد. چراکه بحران فرهنگی آمیخته با زندگی روزمره جامعه و اذهان و قلوب مردم است و اثر فاسدش هرچقدر دیرتر جمع بشود، ماندگارتر خواهد شد.
2⃣ عدم رعایت قاعده حضرت نوح؛
در آیات ۱۱۰ تا ۱۱۴ سوره شعراء، قسمتی از گفتگوی بین کفار و مشرکین با حضرت نوح (علیهالسلام) ذکر شده.
آیه ۱۱۱:
«قَالُوا أَنُؤْمِنُ لَكَ وَاتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ»
به حضرت نوح گفتند آیا به تو ایمان بیاوریم درحالیکه مشتی رذل از تو پیروی میکنند؟!
آیه ۱۱۴:
حضرت نوح در جوابشان گفت:
«وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الْمُؤْمِنِينَ»
من طردکننده مومنان نیستم.
این صحنه در سال ۱۴۰۱ بین مخالفان جمهوری اسلامی و مسئولین جمهوری اسلامی نیز اتفاق افتاد. آنها با به میان کشاندن صحبتهای عمارها و دلسوزان نظام در برابر دشمنان نظام، و با اعتراض و هوچیگری، به نوعی به مسئولین نظام گفتند ما بیاییم طرف شما و شما را بپذیریم درحالیکه این افراد دوروبر نظام شما هستند؟!
اما مسئولین نظام بهجای آنکه پاسخ حضرت نوح را تکرار کنند، این دلسوزان، متفکران و عمارها را طرد و خانهنشین کردند؛ به خیال آنکه دل سلبریتیها و فواحش را از این طریق بهدست آورند. اما این کار فقط خود نظام را در جنگ نرم ضعیف و خلع سلاح کرد.
3⃣ ۱۴۰۲؛ فراموشی گذشته!همواره شنیدهایم که گروه، انسان یا جامعه و حکومتی که تاریخش را فراموش کند، مجبور به تکرار حوادث تلخ آن است.
تعداد قابل توجهی از دستگاههای نظام پس از گذشت حدود یک سال از فتنه ۱۴۰۱، آن را فراموش کردند؛ به سلبریتیها و کارگزارانی که در خط براندازی یا حمایت از آن بودند مجدداً میدان دادند و شرکتها و موسساتی که با اکانت مجازیشان رسماً در خط اسقاط نظام حرکت میکردند نیز بهراحتی به فعالیت خود ادامه دادند. شاید اوجش در انتخابات ۱۴۰۳ بود که کسی که در همان ایام ۱۴۰۱ طرف براندازان را در سخنرانی خود تقویت کرده بود، برای انتخابات ریاستجمهوری تایید صلاحیت شد.
علت این روند را میتوان توان دو مورد در نظر گرفت:
الف: مسئولین نظام در نزدیکان و اقوام و دوستان خود کسانی را میدیدند که با فتنه زن زندگی آزادی همراهند. پس حساسیتشان نسبت به این فتنه کم شده بود.
ب: مسئولین متوجه عمق این فتنه نبودند و آن را در حد و اندازهای نمیدیدند که بخواهند مواضع افراد و نهادها در این فتنه را معیاری برای غربالگری قرار دهند.
4⃣ ترجیح محبوبیت مجازی به ولایت حقیقی؛در ماجرای دستور صریح رهبری برای عدم ورود زنان به ورزشگاه و یا برخورد با کشف حجاب و مواردی دیگر، صریحا این نکته بهدست میآمد که دستگاههای نظام از اجرای امر ولی میترسند؛ چرا؟ چون از واکنشهای مجازی که معلوم نیست چه کسانی پشت آن اکانتها هستند، واهمه داشته و دارند.
5⃣ اصالت آشتی و فرعیتِ مبارزه؛در مجموع، اگر بخواهیم علت همه این تعللهای نظام در برخورد با فتنه ۱۴۰۱ و پسلرزههای آن تاکنون را بسنجیم، به یک نکته محوری میرسیم:
مدیران برخلاف ولی جامعه، معتقدند اصالت با آشتی و یا حداقل آرامش ظاهریست. درحالیکه اسلام همواره معتقد به مبارزه است و اگر بتوانید مبارزه کنید ولی از ترس تنش و هوچیگری عقبنشینی کنید، این ننگ است.
کمااینکه در زیست سیاسی نظام نیز اگر در مقابل رژیم صهیونسیتی یا آمریکا عقبنشینی کنی، باعث آشتی یا حتی آرامش ظاهری نمیشود، بلکه صرفا او تحریم بیشتری وضع میکند و جلو میآید.
6⃣ اشتباه مدیران در تفکیک نگاه سیاسی از اجتماعی؛در مدیریت فتنهها، هر نوع مشکلی راهحلهای خود را دارد اما کلیت تفکر شما باید ثابت و یکجهت باشد. در زیست اجتماعی نیز باید مثل زیست سیاسی فکر کرد. همانگونه که در مقابله با بمبهای اسرائیل و فریبهای آمریکا نباید عقبنشینی کنی، در زمینههای فرهنگی داخلی نیز نباید عقبنشینی کنی. روبروی تو دختران کشف حجابکرده نیستند؛ روبروی تو ابلیس است که جلو میآید و این بیچارگان را به کارگری خود میگیرد. اگر عقبنشینی کنی، ابلیس هم تو را نابود میکند و هم دخترکان بیشتری را به بردگی خود میکشد.
@Ekhbat1444