تحدید هویت شیعه
امیر هاشمی مقدم: انصافنیوز
در جهان امروز که پدیدهی جهانی شدن در حال از بین بردن فرهنگهای کوچک است، هرچه یک حوزهی فرهنگی و تمدنی بزرگتر باشد، امکان و هزینهی حل کردنش در فرایند جهانی شدن دشوارتر است. بنابراین مولفههای هویتی باید به سوی پهناور شدن و در بر گرفتن گسترهی بزرگتری از انسانها پیش بروند تا قدرت بیشتری بیابند؛ نه آنچنانکه تجربهی ما نشان میدهد، هویتمان را روز به روز کوچکتر کرده و گروههای خردهفرهنگی بیشتری را از خود برانیم.
ما بهعنوان کشوری شیعه، تاکنون از به رسمیت شناختن بسیاری از گروههای شیعی سرباز زده و بدین واسطه، توانمندیهای بسیاری که با پذیرفتن این شیعیان به دست میآید -از جمله در زمینه گردشگری- را از دست دادهایم.
البته این به معنای نادیده گرفتن اهل سنت نیست. چه اینکه در واقع تاکید بیش از حد بر هویت شیعی، خود نوعی تحدید (محدود کردن) هویت دینی و حتی ملی است. اما در اینجا یادآوری کردیم که حتی چارچوبهای هویت شیعیمان هم تنگنظرانه است. در زیر به چند گروه از این شیعیان اشاره میکنیم:
1- علویان ترکیه که جمعیتشان از ۱۰ تا ۲۵ میلیون بیان شده است. حاجی بکتاش ولی که در اصل از خراسان ایران به آنجا رفته بود، اکنون بزرگترین اولیاءالله ایشان است. چند سال پیش گروهی از بزرگان ایشان به خراسان آمده و بر پایهی نوشتههای تاریخیشان، زادگاه حاجی بکتاش ولی را یافتند؛ جایی که اگر برنامهریزی واقعبینانه و درست داشته باشیم، میتواند زیارتگاه میلیونها علوی ترکیه شود.
در واقع همین گروه بودند که به یاری شاه اسماعیل آمدند تا حکومتش را در ایران استوار کند. اما بعدها به دلیل فقاهتی شدن مذهب شیعه در ایران، علویان که زندگی دینیشان غیرفقاهتی و آمیخته با باورهای شَمَنی (آمده از آسیای میانه) و باورهای ایران باستان بود، از تشیع فقهی فاصله گرفتند. یعنی از دورهی صفوی به بعد، نه تنها تمایز بین شیعه و سنی، بلکه بین شیعهی فقاهتی و شیعهی عامیانه پررنگتر شد و همین یکی از عوامل احساس جدایی از هویت رسمی ایران گردید. در سوریه، عراق و ایران هم جمعیت قابل توجهی از اینان حضور دارند.
2- اسماعیلیان که اکنون در تاجیکستان، افغانستان، شمال پاکستان، هندوستان، شمال آفریقا متمرکز بوده و جمعیتهای پراکندهای هم در همهی قارههای دیگر دارند، از دیگر گروههای شیعهای هستند که نادیده گرفتهایم. پس از سقوط امپراتوری فاطمیان، الموت قزوین پایگاه اصلی ایشان شد که همچنان یکی از مهیجترین دورهها برای نگارش رمانها و ساخت فیلمهای تاریخی در جهان است (به جز صنعت سینمای خودمان). جالب است بدانیم شبکهی گستردهای که توسط آقاخان چهارم (امام کنونی اسماعیلیان و چهل و نهمین امامشان) برای توسعه در بخشهای گستردهای از جهان شکل گرفته است (AKDN: Agha Khan Development Network) ، یکی از الگوهای موفق توسعه در جهان معاصر است که در زمینههای بهداشت، آموزش و افزایش توانایی مناطق کمتر توسعهیافته فعالیت میکند. از همین رو است که نفوذ آقاخان در مناطقی همچون آسیای میانه (بهویژه تاجیکستان) و شمال آفریقا، از نفوذ ایران در این مناطق بیشتر است. یکی از آرزوهای آقاخان، آمدن به سرزمین اجدادیاش ایران است.
نکتهی دیگر اینکه قلعهی الموت یکی از اصلیترین زیارتگاههای این گروه از شیعیان است. اما از آنجا که ایران این گروه را به رسمیت نمیشناسد، بنابراین عملاً این توانایی برای جذب گردشگران خارجیمان هم نادیده گرفته شده است.
3- حتی شیعیان زیدی که در قانون اساسی جمهوری اسلامی در کنار مذاهب چهارگانه اهل سنت، «دارای احترام کامل […] و طبق فقه خودشان آزادند»، عملاً مورد بیمهریاند. سالها پیش گروهی از زیدیان یمنی به آمل آمده و برای بازسازی آرامگاه داعی کبیر (امام حسن بن زید) با مسئولین ایرانی صحبت کردند که به جز بارگاه و آرامگاه، در اطراف آن هتل و تاسیسات اقامتی و گردشگری هم بسازند تا شیعیان زیدی یمنی بتوانند برای زیارت به آنجا رفت و آمد کنند. همهی این هزینهها را هم خودشان بر عهده گرفته بودند؛ اما ما چنین درخواستی را نپذیرفتیم.
اگر توانمندیهایمان برای جذب گردشگران شیعی علوی در خراسان، شیعه اسماعیلی در الموت قزوین و شیعیان زیدی در آمل را کنار هم بگذاریم، آنگاه گسترهی بازار گردشگری ورودیای که به سادگی از دست دادهایم هم آشکارتر میشود. کافی است بیندیشیم اگر ایران مقصد و زیارتگاه چندین میلیون شیعهی زیدی یمن، علوی ترکیه و اسماعیلی از سراسر دنیا میشد، گردشگر ورودیمان چقدر افزایش مییافت.
(اگر دوست داشتید، دیگر نوشتههای مرا هم در کانال «مقدمه» بخوانید)
https://t.center/moghaddames