تاریخ نامهنگاریهای عاشقانه
امیر هاشمی مقدم (روزنامه بشارت نو)
روزگاری این افتخار و فرصت را داشتم که هر پنجشنبه با هوشنگ مرادی کرمانی برویم کوه. در راه از تجربیات نویسندگیاش برایم زیاد سخن میگفت. آن موقع (حدود بیست سال پیش) هنوز تلفن همراه نداشت. میگفت از وقتی این گوشیها آمده، جوانان دیگر برای یکدیگر نامه عاشقانه نمینویسند. به جایش با یک پیامک «کوشی عشقم؟» سر و ته داستان را هم میآورند. در حالیکه در گذشته عشاق موقع نامهنگاری، لابلای دیوانهای شعر به دنبال بیت یا مصرع مناسبی میگشتند و جملاتشان را پر از تشبیه و استعاره میکردند. با این کار، زبان و ادبیاتشان هم قرص و محکم میشد. اما الان بسیاری از جوانان ما از نوشتن یک جمله ساده هم ناتوانند.
اما از چه زمانی نگارش نامههای عاشقانه میان زنان و مردان ایرانی رواج پیدا کرد؟
افسانه نجمآبادی در تازهترین کتابش «جریانهای پنهان خانوادگی: ناگفتههایی از عشق و ازدواج در ایران مدرن» بخشی مفصل را به همین نامههای عاشقانه اختصاص داده است. او در این کتاب نشان میدهد با رواج مدارس دخترانه در اواخر دوره قاجار و یادگیری خواندن و نوشتن توسط زنان، انتشار روزنامه که نثرش به زبان مردم عادی نزدیکتر بود، آشنایی با سبک زندگی اروپایی توسط کسانی که برای تحصیل و... به آنجا سفر میکردند، آغاز نگارش رمانهای فارسی و مهمتر از همه، پررنگ شدن خواست دختر و پسر در ازدواج (به جای الگوی قدیمی انتخاب همسر توسط خانواده)، نامهنگاری میان عشاق هم رواج مییابد. ضمن اینکه «احتمالا این نوع ارتباط، مشوقی برای یادگیری خواندن و نوشتن بوده است» (ص: ۷۹).
نجمآبادی با دسترسیای که در آرشیو «زندگی زنان در عصر قاجار» به بسیاری از این نامههای قدیمی دارد، بهویژه با دسترسیاش به نامههای عاشقانه پدر و مادرش در اوایل دهه ۱۳۲۰، اطلاعات خوبی درباره فضای کلی این نامهها و نامهنگاریهای عاشقانه به دست میدهد.
البته بیشتر نامههای باقیمانده، نامههایی است که مردان به زنان نوشتهاند و زنان در نگهداری آنها کوشا بودهاند. نامههایی که زنان برای مردان مینوشتند عموما در دسترس نیست (ص: ۷۸)، شاید به این دلیل که مردان آنها را پس از مدتی دور میریختند یا نابود میکردند.
بیشتر این نامهها مربوط به دوران بین عقد و عروسی است؛ چرا که گاهی به دلایلی میان این دو مراسم چند ماه یا چند سال طول میکشید. مردان در این زمینه بیشتر فعال بودند و نامه مینوشتند. برای نمونه تیمورتاش (که بعدها از درباریان مهم رضاشاه میشود) آنقدر برای نامزدش سرورالسلطنه نامههای عاشقانه مینویسند که نامزدش به او کنایه میزند و او را تلویحا متهم میکند لابد معشوقهای در فرنگ دارد که این همه با سرورالسلطنه مکاتبه میکند! (ص: ۶۳). این کنایه آدم را یاد گیر دادنهای بدون بهانه زنان به مردان میاندازد. اما اگر چند سال دیگر صبر میکنیم میبینیم گیر دادنها چندان هم بیربط نبود و تیمورتاش که این همه نامه عاشقانه مینوشت، بعدها دو زن دیگر هم میگیرد (ص: ۶۶). شیخالاسلام قزوین نیز همزمان به سه زنش، سکینه خانم، رخساره خانم و فرحالسلطنه نامههای محبتآمیز مینویسد (۸۰).
بهطور کلی اگر زنان و مردانی که برای یکدیگر نامه مینوشتند، نسبتی با هم نداشتند (مثلا نامزد هم نبودند)، نثر نامهها عاشقانهتر بود (ص: ۷۷). اما اگر به عقد هم در میآمدند، مهر و محبت جای عشق را میگیرد (ص: ۸۰). پس از ازدواج نثر نامهها (اگر تداوم مییافت) ممکن بود متفاوت شود. مثلا نثر نامههای پس از ازدواج پدر و مادر خود نویسنده کتاب (عباس و فری) «گاهی به نوشتاری اروتیک میل میکند [...] در نامههای متعاقب، تعریف و تمجیدهای جنسی شکل صریحتری پیدا میکند» (۲-۹۱). این نامهنگاریها معمولا پس از ازدواج کمرنگ یا قطع میشد؛ اما نمونههای استثنایی هم داشتیم. نصرتالدوله و همسرش اعظمالسلطنه که هر دو از شاهزادگان قاجار بودند، تا پایان عمر به یکدیگر نامههای عاشقانه مینوشتند که در میان اشرافزادگان آن زمان معمول نبود. در برخی نامهها لحن محاورهای است و تکیه کلامهای مرسوم درباره عشق و تحسین استفاده میشود (۸۱-۸۰).
در کل نامهنگاری مربوط به زمانهایی بود که عاشق و معشوق از یکدیگر دور بودند. زنی در این باره نوشته: «نیاز به نامه نوشتن تقریبا وقتی سراغمان آمد که پی بردیم نمیتوانیم به آسانی بر فاصلهای که بینمان بود فائق بیاییم؛ در آن لحظهای که حس کردیم برای هم مهمیم» (۸۵).
گاهی هم زن اول در رساندن نامه شوهرش به زنی دیگر، پیشگام میشد (ص: ۷۸) که با عقل امروز ناسازگار است.
معرفی خود کتاب در مطلبی جداگانه به زودی منتشر خواهد شد.
@moghaddames