View in Telegram
آیا امیرکبیر قربانی اصلاحات همه‌جانبه‌اش نشد؟ امیر هاشمی مقدم دو روز پیش سالروز شهادت امیرکبیر بود. او در بیستم دی‌ماه هزار و دویست و سی و یک در حمام فین کاشان به دستور ناصرالدین شاه کشته شد. دلاک رگ هر دو دستش را زد، اما پیش از آنکه بمیرد میرغضب لگدی بر پشتش زد و دستمالی در گلویش فرو برد و گلویش را فشرد تا جان سپرد. همان روز در اینستاگرام و فیس‌بوک یادداشت کوتاهی درباره‌اش نوشتم. در آن نوشته البته جمله‌ای هم بیان کرده بودم که هرچه بیشتر فکر می‌کنم بیشتر به درستی‌اش پی می‌برم. آنجا نوشته بودم: «نمی‌دانم؛ شاید اگر امیر شرایط زمانه را بیشتر در نظر می‌گرفت و چنین بی‌پروا و به یکباره در برابر همه (از شاه و دربار و روحانیون گرفته تا انگلیس و روسیه و عثمانی) نمی‌ایستاد، اندک اندک می‌توانست با حساسیت برانگیزی کمتر کارها را سامان دهد و اثرگذاری ماندگارتری داشته باشد». محمدرضا جوادی یگانه همان شب در کانال تلگرامی‌اش یادداشتی درباره امیرکبیر نوشت و ویژگی فعالیت‌های اصلاح‌گرانه او را هم‌زمانی و همه‌جانبگی دانسته بود. با توجه به جمله بالاتر که از نوشته اینستاگرامی خودم نقل کردم، به نظرم همین هم‌زمانی و همه‌جانبگی فعالیت‌هایش کار دستش داد. محمد فاضلی چند ساا پیش در فایل سخنرانی «افسانه پیل و پراید» اشاره کرده بود که امروزه و با توجه به ساختار مدیریتی کشور نمی‌توان فعالیت بزرگ و همه‌جانبه‌ای انجام داد؛ چرا که سریعا با واکنش بسیاری کسانی که منافع‌شان به خطر می‌افتد روبرو خواهد شد. به جای آن باید روی «موفقیت‌های کوچک» متمرکز بود که چندان حساسیت برانگیز نباشد. اما وقتی سطح فعالیت‌ها و موفقیت‌های کوچک گسترده باشد و در سطحی وسیع توسط افراد بسیاری انجام شود، خواه ناخواه به نتایج بزرگ خواهد انجامید. درباره امیرکبیر هم احتمال قوی می‌دهم چنانچه در جامعه آن روزگار که بستر و زمینه مناسبی برای اصلاحات بزرگ و انقلابی فراهم نبود، به دنبال اصلاحات کوچک‌تر می‌بود، شاید هم خودش و هم اصلاحاتش ماندگارتر می‌شد. البته می‌دانیم که عرصه تاریخ عرصه «اما و اگر» نیست و امکان آزمودن فرضیات کنونی درباره رویدادهای گذشته نیست. با این همه به نظرم حتی اگر ناصرالدین شاه هم دستور قتل او را نمی‌داد، بالاخره دیر یا زود یا یکی از سفارت‌‌خانه‌های روس، انگلیس یا عثمانی طومارش را می‌پیچید یا یکی از اصحاب قدرت دستور ترور پنهانی‌اش را صادر می‌کرد. حال آنکه شاید اگر هم‌زمان با همه ذی‌نفعان و صاحبان قدرت در نمی‌افتاد و منافع آنان که البته خلاف مصالح ملی بود را همه‌جانبه قطع نمی‌کرد، می‌توانست کژدار و مریز اصلاحاتش را گام به گام و به آهستگی پیش ببرد. به‌هرحال در آن یادداشت توضیحات عمومی دیگری هم داده بودم؛ از جمله اینکه: سامان دادن به امور کشوری و لشکری، کوتاه کردن دست درباریان و برخی روحانیون از امور مملکتی، کوتاه کردن دست روسیه و انگلیس از امور داخلی ایران، راه‌اندازی دارالفنون، راه‌اندازی روزنامه وقایع اتفاقیه، ایستادگی در برابر زیاده‌خواهی عثمانی و تعیین مرز میان دو کشور و ده‌ها خدمت دیگر، گوشه‌ای از خدمات امیر به ایران بود. شخصیت اصلاح‌گر امیر به گونه‌ای بود که امروزه تقریبا هر ایرانی از او به نیکی یاد می‌کند. حتی نیاز به گذشت زمان طولانی‌ای نبود تا ناصرالدین شاه نیز که در مستی حکم قتل او را صادر کرده بود، از کرده خویش پشیمان شود و بارها از نبود امیر زبان به ندامت بگشاید. قتل امیرکبیر را می‌توان در تداوم قتل وزرای ایرانی دید که در تحلیل اندیشه ایرانشهری زنده‌یاد سیدجواد طباطبایی جایگاه بالایی داشت. طباطبایی در کتاب مهم خویش: «خواجه نظام الملک» از «قتل بیش از صد وزیر و نابودی ده‌ها خاندان از وزیران ایران» سخن می‌گوید که هدف‌شان پاسداشت سنت‌های کهن ایرانی و حفظ اندیشه سیاسی ایرانی بود که قدرت مطلقه شاهان را به چالش می‌کشید. جعفر برمکی، حسنک وزیر، خواجه نظام‌الملک، محمد جوینی، خواجه فضل‌الله همدانی و ده‌ها وزیر کاردان دیگر و نهایتا امیرکبیر برخی از مهم‌ترین وزیران مقتول ایرانند. بیشتر این وزرا برای سامان دادن به امور کشور، مجبور به ایستادگی در برابر اوامر ملوکانه بودند و همین خود جرم اندکی نبود (چنانچه علاقه‌مند هستید کتاب وزیران مقتول ایران نوشته ناصر نجمی را مطالعه کنید). محسن رنانی سال‌ها پیش پیشنهاد داد روز بیستم دی را به دلیل تلاش‌های امیرکبیر برای توسعه ایران، «روز ملی توسعه» بنامند. از میان ده‌ها کتاب درباره او، هنوز کتاب «امیرکبیر و ایران» فریدون آدمیت و سپس «میرزاتقی خان امیرکبیر» عباس اقبال آشتیانی جزو مهم‌ترین منابعند. @moghaddames
Telegram Center
Telegram Center
Channel