مدافعان حضرت زینب سلام الله علیها🖤🖤🖤

#بی_تفاوت
Channel
Logo of the Telegram channel مدافعان حضرت زینب سلام الله علیها🖤🖤🖤
@modafehanzynabPromote
256
subscribers
26.2K
photos
7.73K
videos
836
links
وقتی که طفل کوچکتان باب حاجت است پس گردش زمین و زمان کار #زینب است جهت تبادل باادمین کانال هماهنگ کنید وقتی که طفل کوچکتان باب حاجت است پس گردش زمین و زمان کار #زینب است جهت تبادل باادمین کانال هماهنگ کنید @Kkjhyygf کپی حلال باذکرصلوات 🌱
#رمان_مسافر_عاشق❤️
#قسمت_پنجم

وسایل ناهار را چیده ام...در را باز میکنی و آرام آرام بہ سمتم می آیی...
سعی میکنم سنگین و بی تفاوت باشم...قبل از اینکہ سرمیز برسے غذایم را شروع میکنم...روبرویم مینشینی...بے توجه بہ غذا خوردنم ادامہ می دهم
سنگینے نگاهت را حس میکنم...اما باز هم رویم را بہ سمتت برنمیگردانم...از جایت بلند میشوے
زیر چشمے رفتارت را زیر نظر میگیرم...میز را دور میزنی و کنارم می ایستی...
بہ بی توجهی هاے ظاهری ام ادامہ میدهم...و همان طور مشغول غذا خوردن میشوم
تا اینکہ بشقاب غذایم را از روبرویم دور میکنے...قاشق و چنگالم را روے میز میگذارم و صاف مینشینم!
بہ حرکاتم نگاه میکنے...خم میشوے و میگویی:
_قهری؟
جواب نمی دهم...
_مریمی؟
سرم را پایین می اندازم...
_خیلی خب ...قهر باش...حرف کہ میتونے بزنی؟!
باز هم هیچ نمیگویم
موهایم را کنار میزنی و آرام زمزمه میکنی:
#عاشقم_گرنیستی_لطفےکن_نفرت_بورز
#بی_تفاوت_بودنت_هرلحظه_آبم_میکند
از میز بلند میشوم و بشقاب دیگری برمیدارم...
صورتم را سمت خودت میگیری...سعی میکنم بہ چشمانت نگاه نکنم...می دانم گیرایے چشمانت کار خودش را می کند!
_تو...میدونی...چی اونجا بهم گذشت؟!
صدایت در فضا می پیچد...با همان لحن همیشگی...
جواب میدهم: تا آلان خودتو تو آینه...
سر کلامم میپری و می گویی: بہ خدا قسم با اون وجود اگہ #تو نبودی هیچ وقت برنمی گشتم...
چہ میخواهی بگویی؟!نکند رفتن دیگرے در راه است؟
نہ محمد...من دیگر توان دورے ندارم...
نمی دانستم چہ بگویم...نفس عمیقی می کشم و دوباره پشت میز می نشینم
تو هم مینشینی...بسم اللهی میگویی و شروع بہ غذا خوردن میکنے...
سریعا تغییر موضع میدهی و انگار نہ انگار کہ اتفاقے افتاده باشد با خنده میگویی: دلم برای غذاهای بدمزه ات تنگ شده بود عیال جان!!
لبخندی میزنم و در سکوت فرو می روم...

نویسنده : خادم الشـــــــــ💚ـــهدا

رمان های عاشقانه مذهبی

بامــــاهمـــراه باشــید🌹
#هرچی_تو_بخوای

قسمت سوم


رفتم وضو گرفتم و نماز شب خوندم...
از وقتی فضیلت نماز شب رو متوجه شدم به خدا گفتم
_هروقت بیدارم کنی میخونم.من گوشی و ساعت و این چیزها تنظیم نمیکنم.😍اگه خودت بیدارم کنی میخونم وگرنه نمیخونم.
انصافا هم خدا مرام به خرج داد و از اون شب قبل اذان صبح بیدارم میکنه.حالا گفتن نداره ولی منم نامردی نکردم و هرشب نمازشب خوندم.😍

خداروشکر مامان موقع صبحانه دیگه حرفی از خواستگاری نگفت.😆🙈

با بسم الله وارد دانشگاه شدم.گفتم:
_خدایا امروز هم خودت بخیرکن.چند قدم رفتم که آقایی از پشت سر صدام کرد

-خانم روشن
توی دلم گفتم خدایا،داشتیم؟!! برگشتم.سرم بالا بود ولی نگاهش #نمیکردم.👑

گفتم:بفرمایید.
-امروز کلاس استاد شمس تشریف میبرید؟
-بله

-میشه امروز باهاشون بحث نکنید؟😐
-شما هم دانشجوی همون کلاس هستید؟

-بله
-پس میدونید کسی که بحث رو شروع میکنه من نیستم.☝️

-شما ادامه ندید.
-من نمیتونم در برابر👈 افکار اشتباهی که به خورد دانشجوها میدن #بی_تفاوت باشم.

-افکار هرکسی به خودش مربوطه.
-تا وقتی به زبان نیاورده یا به عمل #اجتماعی تبدیل نشده به خودش مربوطه.👌

-شما عقاید خودتو محکم بچسب چکار به عقاید بقیه دارید؟😏
-عقاید من بهم اجازه نمیده دربرابر کسی که میخواد بقیه رو #گمراه کنه #ساکت باشم.

-شما چرا فکر میکنید هرکسی مثل شما فکر نکنه گمراهه؟
-ایشون افکار خودشونو میگن،منم عقاید خودمو میگم.تشخیص درست و نادرست با بقیه..من دیگه باید برم.کلاسم دیر شده.

اجازه ی حرف دیگه ای بهش ندادم و رفتم.اما متوجه شدم همونجا ایستاده و به رفتن من نگاه میکنه.

خداجون خودت عاقبت امروز رو بخیر کن.

ریحانه توی راهرو ایستاده بود.تا منو دید اومد سمتم.بعد احوالپرسی گفتم:

_چرا کلاس نرفتی؟😕
-استاد شمس پیغام داده تو نری کلاسش.
لبخند زدم و دستشو گرفتم که بریم کلاس.باترس گفت:

_زهرا دیوونه شدی؟!برای چی میری کلاس؟!😧
-چون دلیلی برای نرفتن وجود نداره.

میخواست چیزی بگه که...
صدای استاد شمس از پشت سرمون اومد.تامنو دید گفت:
_شما اجازه نداری بری کلاس.😠
گفتم:به چه دلیلی استاد؟

-وقت بچه های کلاس رو تلف میکنی.
-استاد این کلاس شماست.من اومدم اینجا شما به من برنامه نویسی آموزش بدید.پس کسیکه تو این کلاس صحبت میکنه قاعدتا شمایید.

-پس سکوت میکنی و هیچ حرفی نمیزنی.😠
-تا وقتی موضوع راجع به برنامه نویسی کامپوتر باشه،باشه.
دانشجو های کلاس های دیگه هم جمع شده بودن.استاد شمس با پوزخند وارد کلاس شد.
من و دانشجوهای دیگه هم پشت سرش رفتیم توی کلاس.
اون روز همه دانشجوها ساکت بودن و استاد شمس فقط درمورد برنامه نویسی صحبت کرد.
گرچه یه سؤالی درمورد درس برام پیش اومد ولی نپرسیدم.بالاخره ساعت کلاس تمام شد.استاد سریع وسایلشو برداشت و از کلاس رفت بیرون.

همه نگاه ها برگشت سمت من که داشتم کتابمو میذاشتم توی کیفم.
زیر لب خنده م گرفت.اما بچه ها که دیدن خبری نیست یکی یکی رفتن بیرون.من و ریحانه هم رفتیم توی محوطه.

ریحانه گفت:
_خداکنه دیگه سرکلاس چیزی جز درس نگه.
گفتم:خداکنه.😕

تاظهر چند تا کلاس دیگه هم داشتم.بعداز نماز رفتم دفتر بسیج دانشگاه.با بچه ها سلام و احوالپرسی کردم و نشستم روی صندلی.
چند تا بسته کتاب روی میز بود.حواسم به کتابها بود که خانم رسولی(رییس بسیج خواهران) صدام کرد
-کجایی؟دارم با تو حرف میزنم.😐
-ببخشید،حواسم به کتابها بود.چی گفتین؟😅

-امروز تو دانشگاه همه درمورد تو و استادشمس صحبت میکردن.
-چی میگفتن مثلا؟
-اینا مهم نیست.من چیز دیگه ای میخوام بهت بگم.
-بفرمایید
-دیگه کلاس استادشمس نرو.😒
-چرا؟!!اون افکار اشتباه خودشو به اسم روشن فکری بلند میگه.یکی باید جوابشو بده.
-اون آدم خطرناکیه.تو خوب نمیشناسیش.بهتره که دیگه نری کلاسش.😕
-پس....😐
نذاشت حرفمو ادامه بدم.گفت:
_کسانی هستن مثل تو که به همین دلیل تو اینجور کلاسها حاضر میشن.به یکی دیگه میگم بره.

-ولی آخه....😕
-ولی آخه نداره.بهتره که تو دیگه کلاسش نری.
-باشه.
بعد کلاسهام رفتم خونه....


نویسنده بانو #مهدی‌یار_منتظر_قائم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کلیپ
#استاد_قرائتی

📌یه کسانی هستند تا میای #امربه_معروف_ونهی_ازمنکر کنی یه جوری خودشون رو قاطی بحث میکنن و آسمون و ریسمون میبافند که👇

#قضاوت مومن نکن!😮
#فضولی نکن!😐
هرکسی رو تو قبر خودش میذارن...😑
برو اختلاس گر رو بگیر...🤔
عیسی به دین خود موسی بدین خود..😐
اصلا بتوچه...😠
برو خودتو درست کن و...🤨

خلاصه از هر دری وارد میشن که گناه طرف رو توجیه کنن!!
حالا میبینی طرف خودش #گناه خودشو قبول داره و پشیمونه، ولی کیه اون یکی رو راضی کنه😏

اینجور وقتا تو دلم میگم:
حرف زدن بلد نیستی
آیا حرف نزدنم بلد نیستی⁉️🤔


#بی_تفاوت_نباشیم.
نـݜـر_پیـام_صدقہ_جاریہ🌿

#‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اَلَّلهُمـّ_عجِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج_اَلــــــسٰاعة 🌤
💥#تلنگر🧕
┈━═❁⁦⁩❁═━┈
🌿🌸 🌿🌸
┈━═❁⁦═━┈