💥 آذرخش وحی
در برهوتِ انسانیّت، آنجا که شکوفهخندِ شادی پیش از آنکه بر باغِ رخسار نشیند، به نمک زخمِ ماتم تبدیل میشد و سرشکِ شوق، به فریادِ خشم میخشکید؛
آنجا که شعلههای آرزو پیش از پرتو افشانی به خاکسترِ نا امیدی میگرایید و به فراموشخانهی
زمان سپرده میشد،
آنجا که شورابِ گمراهی از مردابِ خونرنگ بشریّت را سیراب میکرد و عطشِ سرکشان جز از چرکابِ ستم فرو نمینشست؛
آنجا که پروازِ مروّت قبل از رسیدن به بامِ آزادگی به صحرای تفتیدهی جهالت میغلتید؛
آنجا که دختران معصوم پس از دیده گشودن به دنیای پلشتیها فقط ساعتی در گهوارهی دامان مادر میغنودند و لحظاتی بعد در بسترِ خاک افکنده میشدند و شیونهای دلخراششان با ریزش انبوه خاکها خاموش میگشت؛ آنجا که نامردان در کُنامِ غارت میآرمیدند و زنان در سیطرهی آنان، شهدِ آرامش را در سینه میچشیدند و لبخند زندگی را در فضای دهان میخشکاندند و نه برقِ امیدی بود و نورِ نویدی؛ آنجا که پرنیانِ زخم آگینِ انسانیّت چلانده میشد و آبِ کرامت از لابلای آن در مُغاکِ کویرها میخشکید؛ آنجا که هستی در هیمهی ضلالت میسوخت و خدایانِ چوبین به پرستش محکوم بودند و به حُرمتِ آنها انسانهایی در خون خود دست و پا میزدند؛
از جایی در فراز، در چکادی پر فروغ، آذرخشِ وحی پرتو انداخت و "غارِ حرا" آغازگاه اعلام نبوّت، با صلابتِ ابَر مردی برتر از ابراهیمیان آذین گشت.
درهای سپهر نیلوفری گشوده شد و بر ظلمتِ زمین یکباره نور پاشید.
فرشتگان آسمان گرداگرد حریم امینِ وحی، جبریل فوج فوج فرود امدند و فرمانِ
" اقراء باسم ربّکالّذیخلق"
به پیامبر ابلاغ شد و قرآن، بهین برنامهی زندگی و واپسین نامهی بندگی بر آیینهی قلب مبارک
"محمد" نازل گشت و بر بشریّت تولّدی دیگر بخشید!
#عید_مبعث#سید_مهدی_صدرالحفاظی@moaveniyan_ir