میر محمد شهیدی
نویسنده
کتابهایِ چاپ شده:
رمانِ اول:
" رازِ گلِ یخ "
کتاب شعر:
" دستهایت؛ میهمانِ کدام گندمزارند؟ "
رمانِ دوم:
" زندگی، امید و دیگر هیچ ... "
تماس با ادمین:
@mirmohammad_shahidi
میر محمد شهیدی
کنارِ باورِ سبزِ صنوبرها میانِ شمعدانیها و شبدرها جهان در لحظهای زیباست اگر این ظلمت و زنگار که میبندد رهِ دیدار بگذارد! تمامِ روشنائی نامهی باران مدیحِ رستگاریهاست اگر این دیو و این دیوار بگذارد ...
به نام تو امروز آواز دادم سحر را به نام تو خواندم درخت و پل و باد و نیلوفر صبحدم را
تو را باغ نامیدم و صبح در کوچه بالید تو را در نفس های خود آشیان دادم ای آذرخش مقدس میان دل خویش و دریا برای تو جایی دگر بایدم ساخت در ایجاز باران و جایی که نشنفته باشد صدای قدم ها و هیهای غم را....
باید از رود گذشت باید از رود - اگر چند گلآلود - گذشت بال افشانی آن جفت کبوتر را در افق می بینی که چنان بالابال دشت ها را با ابر آشتی دادند؟ راستی آیا می توان رفت و نماند راستی آیا می توان شعری در مدح شقایق ها خواند؟ ...