🔷 چرا اسدالله عسگراولادی گفت من موتلفهای نیستم
🔹«من موتلفهای نیستم؛ سمپات موتلفه هستم. [...] عسگراولادی برادر من بود و موسس موتلفه بود و برای موتلفه بسیار زحمت کشید. من هم به خاطر او به موتلفه آمدم. [...] موتلفه هم جایی بسیار مهمی است و خوب است ولی من شایستگی ندارم.»
🔹این بخشی از مصاحبه مرحوم
#اسدالله_عسگراولادی با برنامه تلویزیونی «دستخط» بود که مهرماه سال گذشته از سیمای جمهوری
اسلامی پخش شد. برخی این گفتههای آن مرحوم را به حساب تواضع وی گذاشتند که چندان دور از حقیقت نبود؛ اما واقعیتی در خود نهفته داشت.
🔹مرحوم اسدالله عسگراولادی درباره فعالیتهای خود در پیش از انقلاب میگوید «من تجارت را انتخاب کرده بودم و دلیلی نمیدیدم که وارد فضای سیاسی شوم. البته خیلی تلاش کردم که برادرم را هم از سیاست دور کنم، ولی ایشان علاقه شدیدی به مبارزه داشتند و به همین دلیل این راه را ادامه میدادند.» (مهرجو، بهراد، خاطرات اسدالله عسگراولادی، تهران: انتشارات کارآفرین، 1391، ص 14)
🔹او بار دیگر هنگامی که به فعالیتهای برادرش در
#مؤتلفه در دهه چهل اشاره میکند، از ارتباط خود چنین میگوید:« هیچ ارتباطی نداشتم. من این دوره تجارت خارجی خود را گسترش میدادم و با غرب تجارت بسیاری داشتم. در میان کشورهای غربی با امریکا معاملاتی داشتم و مرتب به غرب سفر می کردم. اصلا به صورت کامل به تجارت میپرداختم. به قول معروف، سرم در کار خودم بود.» (همان، ص 16)
🔹این به معنای تعطیلی کامل فعالیت از سوی وی نبوده است. او به دلیل علاقه به برادر، به ملاقات او میرفت و در این مسیر، اقداماتی نیز انجام میداد. روایت وی از این مقطع چنین است: «سالهای دهه ۴۰ به همین منوال گذشت. من از تجارت خودم خیلی راضی بودم. اصلا هم دوست نداشتم که وارد فضاهای سیاسی شوم، چرا که اعتقاد داشتم حضور در عرصههای سیاسی به
#تجارت آسیب میزند. البته در جلساتی مانند
#مدرسهسازی ها و
#قرضالحسنه گاهی شرکت میکردم.» (همان، ص 23)
یا در جای دیگر میافزاید: «هوش تجارت خارجی داشتم و به همین دلیل سرم به کار خودم بود. احساس می کردم که باید تجارتم را حفظ کنم. البته به این گروههای مبارز و سیاسی اعتقاد داشتم، ولی تظاهر نمیکردم که با آنها هستم و به راه آنها علاقه دارم. رابطه دوستانه زیادی هم با آنها نداشتم، بیشتر سعی می کردم به
#خانواده_زندانیان سیاسی کمک مالی کنم. البته در این مورد هم مستقیم عمل نمی کردم. یعنی رابطی وجود داشت که کمک های مالی را جمع آوری می کرد و به خانواده زندانیان سیاسی میرساند. در بازار حاج
#سعید_امانی این مسئولیت را داشت. از طریق حاج سعید امانی به خانواده زندانیان سیاسی کمک مالی میشد. البته این کارها گرفتاریهایی هم برای تجارت ما ایجاد کرده بود. ساواک به این روابط خیلی حساس بود، به همین پس از یک دورهای تصمیم گرفتم که دیگر به خانه کسی برای کمک نروم.» (همان، ص 17)
🔹اسدالله عسگراولادی درباره فعالیتهای مسلحانه
#شهدای_مؤتلفه_اسلامی هم گفته است: «من تاجر بودم و هیچ وقت به این مسئله اعتقاد نداشتم. آدم کاسب باید حفظ حقوق تجارتش را بکند. من از سال 1336 تجارت میکردم و نمیتوانستم جزو اینها باشم.» (همان، ص 74)
🔹او درباره سه دهه اول پس از انقلاب نیز فعالیت خود را در اتاق بازگانی شرح میدهد و در پاسخ به سوال مصاحبهگر میگوید: «من به صراحت میگویم که به هیچ عنوان
حزب مؤتلفه در
#اتاق_بازرگانی هیچ نفوذی نداشته است و برادر من هم دخالتی در اتاق نداشت. [...] آقای
#خاموشی یک دوره کوتاه در
مؤتلفه بودند و سپس بیرون آمدند. اما خود من هیچگاه در تصمیم گیریهای موتلفه حاضر نبودم و هرگز در جلسات آنها شرکت نکردم.» (همان، 115)
🔹همه این موارد گویای آن است که وی تا مقطعی فاقد پیشینه فعالیت چشمگیر سیاسی بوده است. اما در مهرماه 1391 با رای مجمع عمومی برای نخستین بار عضو
#شورای_مرکزی #حزب_مؤتلفه_اسلامی شد. این اعلام نامزدی در آن انتخابات نیز همانطور که در برنامه دستخط اشاره کرد، به صورت مشهودی در احترام به نظر برادر خویش، مرحوم
#حبیبالله_عسگراولادی بود. با این وصف، باید پذیرفت که او در آن برنامه تلویزیونی مداهنه نکرده است و با صداقت همیشگیش، واقعیت را بیان کرده است.
🔹با این حال پس از رای مجمع عمومی در سه دوره متوالی، در جلسات
حزب حضوری منظم داشت و در اکثر موارد تنها در حوزه تخصصی خود که اقتصاد بود، وارد سخن میشد. اگرچه در مباحث سیاسی نیز ندرتا وارد بحث میگشت و همچون دورهای که عضو شورای مرکزی نبود، در مواقعی که برادرش از او انتظار یاری داشت، از حضور در فضای سیاسی مضایقه نمیکرد. آنچنان که در دوره
#وزارت_بازرگانی نیز، برادر را از حمایتهای خویش محروم نساخته بود.
@mm_eslamy