ادامه راه ناتمام سراج
#سرمقاله #روزنامه_جوان
✍️ محمدجواد اخوان
چهل روز از درگذشت مرحوم دکتر رضا سراج، سخنگو و معاون سابق دبیرخانه شعام گذشت. او که در این چندماه اخیر با بیماری سختی دسته و پنجه نرم میکرد، در طول دو دهه اخیر بخش مهمی از تمرکز و توجه خود را در حوزه مطالعاتی و مدیریتی، معطوف به حوزه جنگ نرم و بهویژه مواجهه با جنگ شناختی دشمن کرده بود. مطالعه آثار قلمی و پژوهشی بهجایمانده از او، بهخوبی تسلط و اشراف او را به این حوزه روشن میکند. آخرین مسئولیت وی نیز در واقع فرصتی برای تعریف و هدایت اقدامی ملی در جنگ ترکیبی بود که متأسفانه به دلیل رحلت نابهنگام وی ناتمام ماند. اما مسئله مهم و راهبردی مقابله با جنگ شناختی و امنیت روانی جامعه هنوز بر زمین مانده است.
در واقع هرچند کشور در حوزه بازدارندگی دفاع و امنیت سخت، پیشرفتها و دستاوردهای مافوق تصوری داشته، اما در امنیت نرم، کارهای برزمینمانده زیادی هست. رهبر معظم انقلاباسلامی اخیراً در یکی از دیدارهای خود به همین نکته مهم اشاره کردند و فرمودند: «جنگ دشمن آن روز یک جنگ سختافزاری نمایان و آشکار بود، امروز یک جنگ ترکیبی است؛ هم جنبه سختافزاری در آن هست، هم جنبه نرمافزاری در آن هست؛ هم جنگ جسمانی است، هم جنگ روانی است. ما قوی هستیم؛ ما امروز نسبت به آن روز صدبرابر قویتر شدهایم؛ در این تردید نکنید. ما امروز بحمدالله و به توفیق الهی از همهجهت قابلمقایسه با آن روز نیستیم.... قویتر شدهایم، اما توطئههای دشمن پیچیدهتر شده؛ این مهم است. امروز صِرف اینکه ما در میدان جنگ نظامی حاضر باشیم و کار کنیم و تلاش کنیم و موشک بسازیم، کافی نیست. بله، ما در این زمینهها پیشرفتهای خوبی کردهایم، اما این کافی نیست؛ ما باید روی دلهایمان، روی روحهایمان، روی زبانهایمان، روی جهتگیریهایمان کار کنیم.»
جنگ شناختی (Cognitive warfare) بهمعنای هدف قرار دادن قوه شناخت عموم مردم و نخبگان جامعه هدف با تغییر هنجارها، ارزشها، باورها، نگرشها و رفتارها از طریق مدیریت ادراک و برداشت است. این نوع جنگ شکل تکاملیافتهتر، پیشرفتهتر، عمیقتر و وسیعتر جنگ روانی است که مبتنی بر جامعه شبکهای (با زیرساخت رسانههای نوین) بوده و با مدیریت ادراک و برداشت انجام میگیرد. تغییر نگرش در جامعه کشور هدف، اختلال و خطا در دستگاه محاسبات تصمیمگیران، اثربخش نمودن جنگ اطلاعاتی، ایجاد گسست عاطفی- ادراکی بین تودهها و نخبگان با حاکمیت و نهایتاً تضعیف و زوال سرمایه اجتماعی برخی کارویژههای جنگ شناختی هستند.
دشمن در جنگ شناختی، سه نقطه آماج اصلی را هدف قرار میدهد:
۱- ایده اصلی نظام: «اسلام ناب» و «ولایت مطلقه فقیه» (هسته اصلی و مرکزی گفتمان انقلاباسلامی)؛
۲- ساختار نظام: مجموعه نهادها، ارکان و دستگاههای برآمده از ایده اصلی که مجموعه حکومت را شکل داده است؛
۳- کارکرد نظام: نتایج حاصله از عملکرد اجزای ساختار نظام که در واقع، نشاندهنده خروجی ساختار بوده و کارآمدی یا ناکارآمدی آن را نشان میدهد. در نهایت هدف از این تهاجم، مشروعیتزدایی، اعتبارزدایی، اعتمادزدایی، قداستزدایی، ناامیدسازی و ناکارآمدنمایی است که در نهایت دشمن امیدوار است سبب رویگردانی اجتماعی و از بین رفتن سرمایه اجتماعی نظام شود.
موضوع زمانی پیچیدهتر میشود که اقدام دشمن در حوزه جنگ شناختی در چارچوب «جنگ ترکیبی» تعریف میشود که همافزایی میان اجزای آن اثربخشی تهاجم را افزایش میدهد. اصطلاح «جنگ ترکیبی» (Hybrid Warfare) بهمعنای کشاندن دامنه منازعه به زمانها، مکانها و حوزههای گوناگون و همافزایی ابزارهای تهاجم برای تضعیف طرف مقابل است. براساس همان مدل اولیه برخی از اجزای این نوع تهاجم عبارتند از: ۱) جنگ دیپلماتیک ۲) تهاجم رسانهای ۳) حمایت از شورش و اغتشاش ۴) عملیات ویژه تروریستی و خرابکاری ۵) جنگ اقتصادی و ۶) حمله سایبری. در این مدل لایههای مختلف تهاجم یکبهیک یا همافزا مؤلفههای قدرت حریف را آماج حملات خود قرار میدهند. در طول یک دهه گذشته عمده اقدامات دشمن علیه ملت ایران در این چارچوب بوده و روشن است که مقابله با چنین وضعیتی، نیازمند ارادهای ملی برای به میدان آمدن همه ظرفیتهای کشور است.
امروز کشور به بازطراحی و بازآرایی عرصه رسانهای و تبلیغاتی نیازمند است تا بتواند در مقابل با جنگ ترکیبی و شناختی موفق عمل کند. ساختارهایی که در این چند سال تعریف شدهاند، باید بهصورت بالفعل درآیند و در صورت لزوم تقسیمکارهای جدیدی نیز تعریف شود تا عقبماندگیها در جنگ نرم هرچه زودتر جبران شود.
💠 @mjakhavan