🔸ای تن تیره اگر شریفی اگر دون
نبسۀ گردونی و نبیرۀ گردون
در خصوص کلمۀ شریف در این بیت لازم است عرض کنم که احتمالا شاعر به معنای عامش نظر داشته و میخواسته بگوید اگر نَسَب به اشخاص عالیرتبه و بزرگ یا اشراف میرسانی و اگر نه، فرزند گردونی. و چیزی به نام ژن خوب نداریم. نبسه معنایی نزدیک به همان نبیره دارد. البته در بعضی نسخهها بستۀ گردون آمده است. در هر حال عرضم این است که در گذشته شریف اصطلاحا به کسی گفته میشد که نسب به خاندان پیامبر میرساند. حالا این جا نه لزوماً و منحصراً این مطلب مدّ نظر بوده. اگرچه هم از قدما و ارباب تذکره و هم از محققان معاصر و مستشرقین حرفهایی در خصوص سیادت ناصر خسرو زدهاند که گویا ناشی از فهم غلط بیت یا ابیاتی از اوست با این حال منعی ندارد که ما این شعر را به آن مسائل هم مربوط تلقی کنیم.
🔸نیست به نسبت بس افتخار که هرگز
نبسۀ گردون دون نبود مگر دون
آنکه شریف است همچو دون نه به ترکیب
از رگ و موی است و استخوان و پی و خون؟
می گوید شریف هم تن و جسمش مثل وضیع است مرکب از رگ و موی و استخوان و خون. آیا تن آدم فرومایه و دون با تن کسی که اصل و نسب دارد تفاوت می کند؟
🔸گر تو شریفی و بهتری تو ز خویشان
چون که بری سوی خویش خویش شبیخون؟
بلکه به جان است، نه به تن، شرف مرد
نیست جسدها همه مگر گل مسنون
گل مسنون یعنی گل گندیده و بویناک. در مقابل گل خوشبوی. گِل هم خوب و بد دارد. اینکه میگوییم طرف خوشگل است از همین جاست.
گلی خوشبوی در حمام روزی
رسید از دست محبوبی به دستم
البته اصل تعبیر اقتباس از آیۀ قرآن است. میفرماید: و لقد خلقنا الانسان من صلصال من حماٍ مسنون. انسان را آفریدیم از گل خشک بدبو.
🔸تن صدف است ای پسر به دین و به دانش
جانت بپرور درو چو لؤلؤ مکنون
اهرون از علم شد سمر به جهان در
گر تو بیاموزی ای پسر تویی اهرون
اهرون ظاهرا از دانشمندان قدیم یهودی بوده و البته برخلاف آنچه که ناصر خسرو میگوید چندان نامش شهره به جهان نشده. لااقل در متون ما به ندرت این نام مطرح شده است. شاید در شعر فارسی تنها در دیوان قطران تبریزی دیده شود که آن هم به احتمال قوی متأثر از ناصر خسرو است. چرا که در سفرنامه خواندیم که ناصر با قطران ملاقات داشته و قطران از او سؤالاتی کرده است. اشتراکات این دو دیوان خود موضوع تحقیقی عالی است.
🔸نیک و بد و دیوی و فریشتگی را
سوی خردمند هست مایه و قانون
مادر دیوان یکی فریشته بوده ست
فعل بدش کرد زشت و فاسق و ملعون
راه تو زی خیر و شرّ هر دو گشاده ست
خواهی ایدون گرای و خواهی ایدون
دیو و فرشته به خاک و آب درون شد
دیو مغیلان شد و فریشته زیتون
این باور لابد ارتباط دارد با آن وجه اشتقاق که در بعضی فرهنگها در خصوص لغت مغیلان آمده است که نوشتهاند امّ غیلان بوده. امّ به معنی مادر و غیلان جمع غول که همان دیو است. البته کسانی این را رد کردهاند اما قابل توجه است از منظر باورهای عامیانه.
🔸داد کن ار نام نیک خواهی ازیراک
نامور از داد گشت شهره فریدون
که بیدرنگ تداعیگر ابیات معروف شاهنامه است دربارۀ فریدون:
فریدون فرخ فرشته نبود
ز مشک و ز عنبر سرشته نبود
به داد و دهش یافت این نیکویی
تو داد و دهش کن فریدون تویی
(از سلسله درسگفتارهای "میراث پارسی"، درسگفتار 34، درآمدی بر شعر ناصر خسرو قبادیانی)
https://t.center/miraseparsi1399