View in Telegram
همان لحظه که خیال میکردم گم‌گشته‌ام، دخمه‌ام لرزید و زنجیرهایم از هم گسست... جیمز بالدوین، نویسنده و فعال سیاهپوستِ زادهٔ آمریکا، سال ۱۹۴۸ کشورش را به قصد فرانسه ترک کرد. مدت‌ها کسی دقیقا نمی‌دانست چرا بالدوین وقتی ۲۴ سال داشت، با فقط ۴۰ دلار ته جیبش اقیانوس اطلس را پیمود تا در پاریس زندگی کند؛ شهری که خیلی زود عاشقش شد. برخی گفتند او به دنبال جایی بود تا روی رمانش، «با کوه در میان بگذار»، کار کند و شاید هیچ جا مثل مسافرخانه‌های ارزان‌قیمت محلهٔ سن‌ژرمن برای این کار مناسب نیست. اما واقعیت بیست و دو سال بعد معلوم شد، وقتی که به یک فیلمساز بریتانیایی، که گستاخانه و با سماجت در پی فیلم گرفتن از او بود، حقایقی را گفت که تا مدت‌ها در کتمان مانده بود.* خواندن این حرف‌های جیمز بالدوین در فردای شبی که احتمالا طولانی‌ترین شب سال برای خیلی از ایرانیان بود، خالی از لطف نیست. «فکر می‌کنی چرا من آمریکا رو ول کردم اومدم اینجا؟» بالدوین با نگاه نافذش چشم‌انتظار جوابی از سوی فیلمساز انگلیسی است. «از ترس جانم. اگر اونجا مونده بودم به قتل می‌رسیدم.» او ادامه می‌دهد: «احتمالا داری با خودت فکر می‌کنی دارم اغراق می‌کنم یا حرف‌های ملودراماتیک می‌زنم. اما آن موقع می‌دانستم که هیچ چشم‌اندازی از زنده موندن نداشتم اگر آنجا مونده بودم. من از کشوری میام که به چیزی که اسمش را گذاشته دموکراسی افتخار می‌کند. این کشور به پیشرفتش افتخار می‌کند. اما علیرغم همهٔ آن دموکراسی و پیشرفت، ۲۲ سال است که مردم کشورم عینا مثل دوران جوانی من مجبورند کشورشان را دقیقا به همان دلیل ترک کنند. در ۱۹۴۸ ترومن رییس جمهور بود. او تازه روی هیروشیما بمب اتم انداخته بود. الان کی رییس جمهور است؟» اینجا خبرنگار سکوت می‌کند. گویی تازه دارد می‌فهمد منظور بالدوین چیست. دوباره از او می‌پرسد «الان چه کسی در کاخ سفید ساکن است؟» کسی از میان مخاطبین می گوید: «ریچارد نیکسون». پس از لختی سکوت، بالدوین این‌بار می‌پرسد: «شما از ما، از برادران تیره پوستتان، چه انتظاری دارید؟» وقتی بالدوین با این سوال روبرو می‌شود که حالا چه خواهد شد؟ چه خواهد شد اگر مبارزه‌ها ادامه یابد و حقوق سیاهان اعاده نشود؟ او پاسخ می‌دهد: «چه می شود؟ دیر یا زود، به هر طریق ممکن، سه‌شنبهٔ بعدی یا چهارشنبهٔ بعدش، همهٔ دوزخیان روی زمین** سنگفرش‌هایی که رم و لندن و پاریس بر آن‌ها بنا شده است را نابود خواهند کرد. دنیا تغییر خواهد کرد چون باید تغییر کند. و پاپ باید محو شود چون کلیسا دستش به جنایت آلوده است. مهمونی تمام شده است.» [مهمونی انتخابات تموم شده، چراغا خاموش‌ان، ملت رفتن، شب سرد شده، و همه چی تموم شده. حالا چی؟ ] * اگر دوست دارید فیلم نهایی این خبرنگار-فیلمساز را ببینید به این لینک مراجعه کنید و بعد از ثبت‌نام، این فیلم دیدنی را به صورت مجانی ببینید. ** اشاره به کتاب فرانتس فانون که چند ترجمه به فارسی از آن موجود است. از جمله ترجمه‌ای به قلم دکتر علی شریعتی.
Telegram Center
Telegram Center
Channel