آشنایی، خوب یا بد؟
اگر به همان نسبت که ژنهای خاموش درون سلولهایمان وجود دارد، احساسات و افکار فعال نشده در ذهنمان هم وجود داشته باشد، چه؟ گویا این عواطف و ایدهها با حفظ کلیت خود، تنها ساده یا پیچیدهتر میشوند و بعد دوباره خودشان را روی دایره میریزند. و یا از دور کناره گرفته و در گوشهای انتظار دوباره آشکار شدن را میشکند، اما هر بلایی که سرشان بیاید، هیچ گاه حذف نمیشوند. همین میتواند توجیهی بر یادآوری حالتی باشد که مدتهاست از آن خداحافظی کردهایم و یا سبب پدیدار شدن اندیشهای در ذهنمان شود، که پیشتر قیدش را زدهایم.
شاید این تکرار، به قدری قدرتمند باشد تا بتوان از دل این تداعیها، مُلک آشنایی را بیرون کشید.
۸ آبان ۱۴۰۳
مینا نصیری