View in Telegram
سال ۱۳۹۲ در جلسه سوپرویژن با یکی از اساتید معروف روانپویشی، درمانگری پرسید:« درمانجوی من میگه دوست پسرش بهش تجاوز کرده اما خودش رفته خونه پسره به نظر شما تقصیر خودش نیست؟ خودش نمی‌خواسته این اتفاق بیفته؟» و بله پاسخ استاد نه نبود! شانه بالا انداخت و نظری در این مورد نداد! اون موقع دانش کمتری داشتم و متعجب از این سوال بی‌جواب، پاسخش رو در منابع انگلیسی روز دنیا پیدا کردم، اینکه چه چیز مصداق آزار جنسی و تجاوز هست و اینکه چطور در آمریکا اخیرا به جوانان و مخصوصا پسران این‌ها را آموزش می‌دهند و برخی از والدین پسران جوان نگرانند که پسرانشان بخاطر عدم آگاهی از حقوق جنسی افراد، در دادگاه به عنوان متجاوز محکوم بشن. موضوعی که سریال “سیزده دلیل برای” به آن پرداخت(داستان خودکشی دختری نوجوان که توسط همکلاسی خود در یک مهمانی مورد تجاوز قرار گرفته بود). اونجا بود که از کم‌دانشی خودمان در جامعه روانشناسی و حتی بین اساتیدمان تعجب کردم که چرا هیچ‌کدام از ما در آن جلسه سوپرویژن مشخصا تصدیق نکرد که بله این مصداق تجاوز هست و خیر درمانجو مسئول رفتار دوست‌پسرش نیست! خیر قربانی مسئول رفتار فرد آزارگر نیست حتی اگر به شکل ناخودآگاه درگیر چنین داینامیکی شده باشد. مدتی بعد در دوره تروماتراپی از یکی اساتید خوب، اطلاعات مهمی درباره چگونگی مختل شدن ادراک افراد قربانی تروما آموختم، اینکه چطور ادراک فرد نسبت به خود و آزارگر مخدوش میشه و آزاردیده مستعدِ مبرا و تطهیر کردن و حتی آرمانی‌سازی آزارگر میشه(مخصوصا وقتی آزارگر فردی آشنا یا معروف است که چهره‌اش جنبه‌های مثبتی هم دارد، مثل والدین، استاد دانشگاه، معلم، مدیر، پزشک، هنرمند و...). اینکه چطور حقیقت درون روانی خود رو تحریف و‌ انکار می‌کنه، تکه‌های واقعیت برایش از هم تجزیه می‌شود و ناخودآگاه خود را مسئول آزار می‌بیند و حتی خود را آزارگر می‌بیند و سال‌های بعدی عمرش را هم صرف مجازات خود می‌کند، بابت این گناه دست به خودتخریبگری‌های ناخودآگاه می‌زند و خشم شدیدی که دارد را با تباه کردن فرصت‌های زندگی‌اش، سر خود خالی می‌کند. در این مرحله که آزاردیده درحال کشتن و خفه کردن خود است چون خود را شرمگین و گناه‌کار حس می‌کند، زمان یادآوری ناتوانی او در خودمراقبتی و مسئولیت خودش در قرار گرفتن در موقعیت تهدیدآمیز نیست، این مداخله برای زمانی دیگر است و اگر زودهنگام اعمال شود به سکوت، سانسور خود، سرکوب مجدد خشم و تخریب خود ختم می‌شود. اولین مهم‌ترین مداخله ما احساس امنیت دادن به فرد برای بیرون آمدن از خود و حرف زدن از دردش هست. آن هم نه با فشار بلکه با سرعت خودش و به قدر ظرفیت تحمل خودش. . روایت کردن خاطره‌ی آزار جنسی و تجاوز، کاریست بسیار دشوار و زمان‌بر. این افراد نیاز دارند کمکشان کنیم درک کنند منبع آسیب، رفتار فردی دیگر، خارج از خودشان بوده است و آن‌ها مستحق این آسیب و آزار نبوده‌اند. تا زمانیکه آزاردیده این را درک نکند، خشم خود نسبت به آزارگر را به حق تجربه نکند و احساس ارزشمندی برایش جایگزین احساس شرم و گناه نشود، نه تنها از خود در موقعیت‌های تهدیدآمیز دیگر محافظت نخواهد کرد بلکه مجددا، ناخودآگاه، با قرار دادن خود در آسیب‌های دیگر همچنان به مجازات خود ادامه خواهد داد. بنابراین قدم اول برای ترمیم این زخم فراهم کردن امنیت، حمایت و کمک به فرد برای شکستن سکوت است. نباید به اشتباه با القای احساس گناه به سکوت او دامن بزنیم. اگر محیط این امنیت و حمایت را فراهم نکند، او قادر به صحبت کردن نخواهد بود و در آشوب درون خود باقی خواهد ماند و خود را سرزنش خواهد کرد. او تنها زمانی می‌تواند مسئولیت و نقش خود برای مراقبت کردن از خود را بیاموزد که ترومای تجاوز برایش ترمیم شود و نسبت به تجریبات ناخودآگاهِ درونی و مکانیسم‌های دفاعی ناکارآمدش خودآگاه‌تر شود، و تنها پس از طی مسیر طولانی درمان می‌توانیم انتظار داشته باشیم عاملیت پیدا کند و به این اجبارِ به تکرارِ موردِ سواستفاده قرار گرفتن پایان دهد، بی‌آنکه جای خود را با آزارگر در وقوع چنین آسیبی اشتباه بگیرد. . #مینااسفندیاری #روانشناس_بالینی
Telegram Center
Telegram Center
Channel