امشب در شمال جشن تیر ماه سیزده شو ست. همان جشن تیرگان. در تقویم طبری آبان را تیرماه مینامند. وقتی آرش تیر پر عقاب نشانش را از کوهی در طبرستان رها کرد و باد کمک کرد و تیر رفت و در خراسان، کنار رود جیحون، پای درخت گردویی فرود آمد. مرز ایران و توران تعیین شد. آرش تکه تکه شد در پرتاب این تیر. شب شهیدان وطن است تیرماه سیزده شو.
مرد لالی تیر را پیدا کرد و یک شب تا صبح طول کشید تا خبر پیدا کردن تیر را با آن نشان مخصوص بیاورد.
برای همین به این شب لال شو هم میگویند در شمال. به یاد آن مرد لال که پیام آور شادی بود. با همان زبان بسته اش.
به یاد این مرد، یک نفر در نقش لال در خانه ها را میزند. مردی که برای این نقش یک روز روزهی سکوت میگیرد تا پاک و لال باشد. با ترکهای که دارد و نماد تیر آرش است، درخت و حیوانات و خود خانه را نوازش میکند تا برکت و شادی به آن خانه و اهلش رو بیاورد. در کیسه اش خوراکی و پول میریزند. چون نباید حرف بزند یکی همراهی اش میکند که آواز میخواند. جای او برای اهل خانه آرزوی شادی و برکت میکند. او هم یک مرد است ولی به گویش خودمان لال مار یا مادر لال مینامندنش. مادر نه به مفهوم زن، که به معنای همراه و سر پرست.
به سر تا پای این مراسم و جزییات و نمادهایش که فکر میکنم میبینم چقدر فلسفه پشت هر سنتی هست. و چقدر خوب که ماندهاند تا امیدی در دلی باشند.
پسران نوجوان هم امشب رویشان را میپوشانند. دستمالی پرت میکنند توی خانه و اهل خانه توی دستمال مشتی خوراکی یا پول میریزند و دستمال را میبندد و دوباره پرت میکنند بیرون خانه، به نشانه ی اینکه برای کمک نیاز نیست طرف را ببینی و بشناسی. همین که دستی به طرفت دراز شد چیزی در آن بریز، به این نیت که دلی را شاد کنی و خدا را چه دیدی شاید همین کار گره از مشکل خودت هم باز کرد. نکرد هم شبی خندیدی و شاد بودی و خوشحال که کیسه ای را پر کردی.
#تیرگان
#تیرماه_سیزده_شو
#مهناز_احمدی
@middlepages