View in Telegram
صبح هوا خوب بود و بفهمی نفهمی سوز ملیحی را میدواند زیر پوست صورتمان. زودتر زده بودیم بیرون. پیرزن همسایه ی کوچه همایون، دستش از لای در بیرون آمد و کمی برنج ریخت کنار دیوار و در تقی بسته شد. مامانِ گربه ها از زیر پراید خودش را بیرون کشید و نگاهی به غذا انداخت. فکر کردم امروز دیگر مطمئنم زیر کتری را خاموش کرده ام. با آرامش که از خانه بیرون بیایم فکرم نمی‌ماند در خانه، پی اتو و کتری و بچه که لحظه ی آخر کلیدش را از روی مبل برداشت یا نه. به دفتر که رسیدیم سرعت نت خوب بود. فیلترشکن ها عین بنز کار می‌کردند. فایرفاکس را بدون پروکسی، ران کردم و کروم را با پروکسی. واتس اپ روی کروم بود و سایت بن بست داشت زیر زیرکی قیمت دلار را بالا میبرد.‌ تلگرام با پروکسی سه سوت بالا آمد و انگار نه انگار که ما در ایران بودیم . آنا دیرتر آمد و پشت بندش هم یاسمن. چای را از فلاسک خالی کردم توی فنجان خورشیدی ام .قلپ اول فیلترشکنمان قطع شد. قلپ دوم برق رفت. فنجان را گذاشتم روی میز. ارتباطمان قطع شد. سریع اینترنت گوشی ها را هات اسپات کردیم به لب تاپ ها. اینترنت همراه اول جان کند و تلگرام وصل نشد ولی واتس اپ وصل شد. فیلترشکن عاریه ای با اینترنت ایرانسل کار میکرد و با همراه اول نه. تصمیم گرفتم کل سیستم را پروکسی کنم. حالا سایت خودمان که فیلتر نبود بالا نمی آمد. فیلتر شکن را می‌بستم و خبر را میگذاشتم توی سایت و بعد فیلتر شکن را روشن میکردم که برود توی تلگرام و بعد پروکسی تلگرام را قطع میکردم و پروکسی سیستمی را وصل میکردم که واتس اپ روی کروم بالا بیاد. لب تاپ آنا از بی برقی خاموش شد. هات اسپات گوشی جواب نمی‌داد. قاطی کرده بودم که کجا را قطع وکجا را وصل کنم. چقدر هر روز وقتمان الکی تلفِ این فیلتر بودن مسخره میشود. جاده ی خاکی‌ای که کشیده‌اند خودش انقدر سنگلاخ دارد که نیاز به سرعت گیر نباشد. نمی‌فهمند و نفهمی شان دارد ما را پیر می‌کند. تا برق بیاید، تا دوباره فیلترشکن درست حسابی بخریم، تا آرامش به کاروان برگردد چایم یخ شد. چای سرد را خالی کردم توی سینک. رد یک دایره‌ی قهوه ای ماند روی لیوان مثل خطی که هر روز مینشیند لای ابروهای گره کرده مان، وقتی خیره‌ی سیستمی هستیم که جان میکند تا وصل شود. #روزنوشت #مهناز_احمدی @middlepages
Telegram Center
Telegram Center
Channel