معماری برنامه تعیینکننده اصلی عملکرد آن است و این مسئله ممکن است بدیهی بهنظر برسد، اما تجربه نشان میدهد که بسیاری از معماران نرمافزار بهاشتباه تصور میکنند با تغییر یک فناوری یا نرمافزار زیرساختی، میتوان مشکلات عملکردی برنامه را حل کرد. به عنوان مثال، ممکن است یک محصول جدید بهخاطر تبلیغات و بنچمارکها وعده بهبود عملکرد ۲۵ درصدی بدهد، اما اگر مشکل اصلی در معماری ناکارآمد برنامه باشد، این بهبود اندک تأثیر چندانی نخواهد داشت.
تیمهای پشتیبانی و نویسندگان مطالب مدیریت عملکرد نیز معمولاً توصیه میکنند که با تنظیماتی مثل تخصیص حافظه یا اندازه استخر اتصالات، عملکرد برنامه را بهبود بخشید. اما اگر معماری و نحوه استقرار برنامه برای بار کاری مورد انتظار طراحی نشده باشد، این تنظیمات نمیتوانند عملکرد مطلوب را به ارمغان بیاورند. در چنین شرایطی، بهجای تکیه بر تنظیمات جزئی، نیاز به بازنگری و اصلاح معماری داخلی یا استراتژی استقرار وجود دارد.
در نهایت، همه برنامهها و محصولات با محدودیتهای اساسی محاسبات توزیعشده و ظرفیتهای محدود سختافزار مواجهاند. به همین دلیل، بهبود عملکرد و مقیاسپذیری نیازمند بازطراحیهای دقیق و هوشمندانه است و نمیتوان با تغییر ساده نرمافزار یا تنظیمات زیرساختی به آن دست یافت.
عملکرد عالی در نرمافزار، نتیجه معماری اصولی و طراحی هوشمندانه است، نه تکیه بر تغییر برندها و تنظیمات جزئی. بهبود واقعی یعنی بازنگری عمیق در ساختار و استراتژی.
#TIP-05
〰️〰️〰️〰️〰️〰️© @microfrontend_ir