خطداستانک (داستانکهای تک خطی)
صف تشکر
سنگ را از جلوی لانهی مورچهها برداشت. از آن روز، هر صبح مورچهها برای تشکر در تمام خانهاش صف میکشیدند.
تصمیم سنگین
تصمیم گرفت آب دریا را خالی کند. سنگینترین وزنه را برداشت و در آب انداخت. دریا اشکش هم در نیامد.
سادهترین معما
سادهترین معما ۲+۲ نبود، این بود:«چطور میتوان خودمان را گم کنیم؟»
فراموشی
یک روز بالاخره تصمیم گرفت زندگیاش را سر و سامان دهد. اما یادش رفت کارت بانکی را بکشد، به همین خاطر توسط پلیس دستگیر شد.
اُوردوز سریالی
نخ به نخ سریال دید، تا اینکه وسط یکی از سریالها اُوردوز کرد و مرد.
حیات بیوحش
برایش جالب بود؛ حیات وحش همیشه وحشی نبود.
اطمینان چیپسی
وقتی پرسیدم از کجا مطمئنی دوستت دارد، گفت:«آخرین تکه چیپس را همیشه به من میدهد.»
سیبزمینیهای محترم
سیبزمینیها را روی مبل گذاشت. خودش را پوست کند.
محبوبه نیری (یاس)
#خط_داستانک
#تمرین_داستانک
@meslenafs