سو بلَک در کتاب زندگی در مرگ بیپروا، روراست و در نهایتِ تعهد آنچه به سالیان تجربه و درک کرده است را روایت میکند. تمامی فعالیتها و خدمات علمیای که در راستای کمک به انسان و کاهشِ درد و رنجِ بازماندگان کرده را بیهیچ خودنمایی نوشته است و فقط میخواهد دستآوردها و دیدگاهاش را برای آیندگان باقی بگذارد، حتا اعضای بدناش و درنهایت جسدش را به گروه آناتومی و کالبدشکافی دانشگاه اهدا کند و اسکلتِ استخوانهایاش نیز تا قرنها آموزگار باشند. در مواجه با سیاست و سیاستمداران، رسانهها و خبرنگارانِ منفعتطلب، جنگافروزان و قدرتطلبان، قاطع و آگاه است. برای تغییر برخی سیاستگذاریها و قانونها تلاش کرده است. سو هیچچیز را بر حفظِ حرمتِ جسد ارجح نمیداند و احترام به مردگان را در هر شرایطی در هر گوشهای از جهان ارج مینهد. آنچه در سراسر کتابِ او به تأکید جریان دارد «انسانیت» است. گاه تلخی رویدادها و وقایعی که بازگو میکند بسیار منزجرکننده و دردناک است. آنگاه درمییابیم که چهگونه در این هنگامهای که بهسر میبریم، با تمامی پیشرفتها در علوم گوناگون و داعیهِی تمدن، شاهد چنین توحشی هستیم. اینکه چرخهی قدرت و دستیازی به سرزمینهای دیگر و از سویی یاری رساندن به همان سرزمینها چهگونه بر یک محور میگردد.
سو بلَک چهرهی رویدادها را با جزییات بیشتری به ما نشان میدهد و تقابلها را بهخوبی آشکار میکند:
«واکنش ما باید نشان دهد که انسانیت از بدترین شرارتهای گونهی بشر و طبیعت فراتر میرود.»
@meshkipublication