گاهی خلأها، کمبودها، فقدانها و اصلا همۀ نیستها، همۀ «هست»ِ آدم میشود! امکانها فقط در آنچه موجود و دردسترس است، نیست، بینهایت امکانِ دستنخورده و تازه، خفته در نیستها و نبودهاست. شاید باید آنقدر زیست-نهالبته به اندازه، که به عمق- تا همۀ نبودنها جزئی از بودنمان شوند! رفیق و آشنا و دستدردستِ هم، اصلا خودِ یکدیگر شوند.
که خیام نیشابوریِ بزرگ گفت:
چون نیست ز هرچه هست جز باد به دست
چون هست به هرچه هست نقصان و شکست
انگار که هرچه هست در عالم نیست
پندار که هرچه نیست در عالم هست
و هنر و کشفِ زندگی از راه هنر و آرمیدن بر دهانۀ آتشفشانِ آن، راهیست پر از امکان و دیدن و شناخت و کشف، که شاید بیشتر از نیستها و خلأها تغذیه شود. مهسا طهرانی، هنرمندِ مجسمهساز، پژوهشگرِ هنر و سردبیرِ فصلنامۀ «پوشه»، در مدریکتاکس ۴۹ از «حضور» در معرکۀ «غیاب» سخن میگوید، با مرورِ یک زندگیِ آمیخته با هنر.
مدریکتاکس ۴۹ را اینجا ببینید:
aparat.com/v/Fh3skyoutu.be/Qdu0ucK3vRw🌐 ما را دنبال کنید:
تلگرام |
یوتیوب |
آپارات |
اینستاگرام هر هفته با مدریکتاکس...!
به کانال مدریکتاکس بپیوندید:
@medricktalks