گزارش حنانه از ایران:
بعد از جنبش زن زندگی آزادی، گویی دریچهای از آگاهی و احساس تکلیف بر دید عدهای بیشتری از مردم باز شده است.
من ده سالی هست که در این ساختمان سکونت دارم، همسایگان متفاوتی دارم، ترک، لر و تهرانی...
دو خانواده مد نظر من هستند، خانمها با حجاب کامل و تحصیل کرده، یکی شاغل و دیگری خانه دار. چنان در متن جامعه زندگی میکنند و به تمامی کمبودها و نارضایتیها واقفاند و بحث میکنند، انگار دروس جامعه شناسی را به راحتی پاس کردهاند.
مردم از شرایط فعلی ناراضی هستند با این وجود جنگ را خانمانسوز و به ضرر مردم میدانند و میگويند مگر به دولت و مسئولان بر میخورد که نگران خرابیها باشند؟ چطور فقر و کمبودهای زندگی اکثر این ملت مظلوم برایشان مهم نبود که گونی گونی دلار را راهی لبنان و هزینه سلاح و خورد و خوراک نیروهای نیابتی خودشان در آن طرف مرزها میکردند تا بتوانند بیشتر در قدرت بمانند. اگر جنگی آغاز شود آنها بار خود را بسته و آماده فرار میشوند.
این رژیم به هیچ وجه پشتیبانی مردم را ندارد و با تحمیل جنگ هرگز اقتدار خودش را حفظ نخواهد کرد، البته نه اینکه سقوط کند بلکه بار خرابیها را مردم باید به دوش بکشند و این مهم، بارها و بارها به همگان ثابت شده که ایران یک حکومت مسئول و دلسوز ندارد.
امسال با شروع سال تحصیلی، گرانی بیشتر برای مردم ملموس بود. خرید لوازم تحریر، روپوش مدرسه و...حتی مدارس دولتیای هستند که شهریه میگیرند، البته با عنوان کمک به مدرسه.قسط بندی کرده و قید میکنند سه یا چهار ماهه باید اولیای دانش آموزان آنرا پرداخت کنند.
عدهای هم هستند که با اینکه از وضع موجود ناراضی هستند اما زندگی خودشان را میکنند و برایشان شهریه و هزینه ها مشکلی پیش نمی آورد، اما معدود هستند.
با وجود دولت جدید و وعده های پوچ و توخالی، باز نتوانستند مردم را قانع و آرام کنند. آنها به خوبی واقفند که دولت و وعدههای او تنها برای خالی نبودن عریضهست. در چند هفتهٔ گذشته باز شاهد اعتصابات کارگران در شهر های مختلف بودیم و همینطور تظاهرات بازنشستگان.
معیشت واقعا گران و سرسام آور است ، نان که گران میشود، بر روی همه چیز تاثیر میگذارد. هر مغازهای برای خودش نرخ تعیین میکند، قيمتها بی ثبات هستند، تخم مرغ دانهای ۷ هزار تومان، نان معمولی لواش که آنقدر نازک و کاغذیست که شاید بتواند یک بچه را سیر کند هزار تومان.
گفتن این رقمها شرم آور و باعث خجالت است، اما شما اگر همین قيمتها را برای یک وعده غذای یک خانوادهٔ سه نفره در نظر بگیرید، بدون مواد جانبی دیگر میبینید که در ماه چقدر میشود، حال اگر این خانواده مستاجر باشد و به میوه و درمان و البسه نیاز داشته باشد، چگونه زندگی خواهد کرد؟ واقعا رقت انگیز و درد آور است.
اگر شبکههای اجتماعی را رصد کنید، بخ ویژه کانالهایی که معضلات اجتماعی، اختلاس ها و کم کاریهای دولتیها را منعکس میکنند و اگر قابلیت کامنت گذاری داشته باشند، میبینید مردم چه کامنتهایی میگذارند، با آگاهی و کارشناسی پستها را جواب میدهند.
در کل مردم با جنگ و جنگ افروزی مخالفند و آنرا به ضرر خود میدانند.
@mediawise