View in Telegram
گفتگوی من و فردوسی بزرگ خداوند خرد که دور باد از او چشم دیو و دد یاد آور شوم که این گفتگو از جنس ارش است و آتش. خون می چکد از زخم سیاوش .. (( مگر جز شاهنامه و گات و چند سنگ نگاره برایمان از ریشه چه ماند ..که ابلیسان در پوشش نیک خواهی به ریشه و آیین کاویانی و سیمرغی ترین اندیشه می تازند!!! چرا سکوت کنم !!! چهارده قرن ابلیس فریب در نقش خوالیگر و پزشک هرآنچه خواست از پلشتی ..به بهانه تقدیر نوشت ..شما گمان می کنید چه کسانی ماران مغز خوار شدند!!! چه کسانی مزدکی و سلمانی و آسیابان تبار شدند ..چگونه بر هیونان مست قادسی سوار شدند مگر مزدک چگونه آرمان شکوه ابان را نشانه رفت مگر چوبینه چگونه ..مدعی آیین اهریمنی. ( سامی ) داد!!! با ابلیسی ترین فریاد ..کنم تازه آیین میلاد را !!! گمان می کنید سلمان که بود ؟؟؟!! در قادسی دوم چه کسانی از هندوی جادو شعبده امام در ماه را تصویر تزویر کردند و خرد را زنجیر!!! همانها از قادسی نخست تا اینک بلغور می کنند تقدیر !!! با سه ....تکبیر )) از فردوسی بزرگ پرسیدیم وقتی می گفتی چو ایران نباشد تن من مباد...اگر سر به سر تن به کشتن دهیم از آن به که کشور به دشمن دهیم چه در سر داشتی ؟؟؟ کدامین باور ؟؟؟ به کدامین آرمان نظر!!! با کدامین مرتو و باشنده تا خانه خورشید و تخت گاه جمشید جاوید نمودی سفر !!!؟؟؟ ... گفت بگو !! به هزاران گفتگو ..خبر ...آهای مردمان ..جمشیدیان.. من حماسه ارش و آتش ام من خون سرخ سیاوش ام در آتش ام در آتش.. وقتی که رخش اندیشه را در ایلخی چوپان زین کردم . دستان را گزین ..با شغاد مرز بندی داشتم تفو بر او گفتم و نفرین..بخوان بخوان ببین ببین چگونه از مهر و پیوند منیژه گفتم و بیژن....تا شیرین وقتی حماسه کاویان را سرودم..و فریدونیان را دشمن ابلیس و ضحاک بودم من از قادسی تا اینک دمی نخفته و نیاسودم در سوگ خسرو با ساز باربد سرودم که من ابانی ام .ایرانی ام ..ساسانی ام از قادسی تا اینک خونی ام مگر نخواندی..کنون خواب را پاسخ آمد پدید؟؟؟ مگر نخواندی ازین مار خوار اهرمن چهره گان ز دانایی و شرم بی بهره گان همی داد خواهند گیتی بباد نه شرم و نه دانش نه نام و نژاد... آهای فرنگ رفته دکتر پرفسور مدعی با سواد دشمن هخا و دارا و کسری و ...تا یزدگرد و قباد!!! آهای خانه ات آباد!!! دشمن ترین با فرهاد !!! کدامین حیله و کیله و خدعه را ابلیس بد نهاد یاد تو داد ..!!! که به نوروز پیروز..تا رستم دستان و رستم فراخ زاد تاختی .. با آویزان شدن به بزرگان برای خود نردبانی از جنس ضحاک زده گی زمستانی !!! ( بهمن نکبت و کثافت پنجاه و هفت و جنگ نفت ) ساختی !!! بخوان بخوان با توام ای فرزند میهن فرزند ایران چنان دید کز تازیان صد هزار هیونان مست و گسسته مهار گذر یافتندی به اروند رود به چرخ زحل بر شدی تیره دود که از قادسی تا لب رودبار زمین را ببخشیم با شهریار!!!! به ایران و بابل ز کشت و درود نماندی خود از بوم و بر تار و پود!!! هم آتش بمردی در اتشکده شده تیره نوروز و جشن سده آنچه امروز بر میهن دربند می رود پیوند ابلیس و ضحاک است و دشمنان این اهورایی. خاک .. که بهمن را بر سر مردم میهن اوار کردند و قادسی دوم را تکرار امام الاهندی را در ماه توهم پدیدار بدون عفیر ..بر تخت ضحاکی سوار پشت سرش سه لواط گویان و تکبیر و هوار هوار .. چونان هیونان مست و پست گشاده افسار و زاغسار!!! سرزمینم بوی ارش می دهم بوی خون سرخ رادمان و پاپکان ، بوی سیاوش می دهد بوی کوره .چرمی از جنس کیان بوی رزم مردمان این چنین ایرانیان .. پند فردوسی ست چند باره بخوان جاوید ایران بر افراشته باد درفش ضحاک ستیز کاویان مازی بیک فرزند دهگان پاسخی به پتیاره گان ..اردیبهشت ماه ۲۵۸۰ هخامنشی فرهوشی
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily