با توام ای جستجوگر ریشه دار ترین ریشه .ای خاندان خورشید ماندنی تا همیشه .ای شاه همیشه جاوید از دریای مازندران تا پارس دریا .
ای تیشه بر دست بیستون.ای مشعل روشنایی بر دست.
تو خود آتشکده ایی که تاریکی قاجار را شکست
بر بلندای دیو سپید دماوند نشست .
ای آتشفشان فوران کن فوران .
تا تخت جمشید .
بر خیز طوفان کن .فوران کن .
امر کن .فرمان کن .
ای آمده از دیر باز
دوباره با ساقی بساز .
اگر چه غم و ماتم .چیره بر میهن گشت .و بر تخت گاه ضحاک ناپاک نشست .
فلک را سقف شکاف .که میهن تورا می دهد آواز. و سیمرغانی آماده پرواز .
از هزاره عنقا تا دیر باز .
ای هفتاد و دو ملت کاتا ها
ای تنها ترین تنها .
آنگاه که تاریکی چهره گسترد
ای چکمه پوش هنگامه نبرد
اینک مردمانی زیر آوار مانده اند
زیر آوار تکرار قادسیه.
تکرار جهل جنون.
در شبانگاه فصلی سرد
فصلی که قادسیه گل کرد
و درخت دوزخی اش باور شد
در چهله نشست پر ثمر شد
گرگ هایی در نقاب میش
چون بوف خو کرده در تاریکی خویش.
ای زخمی ترین .از خنجر کین و
نیش .
از بیگانه و خویش
به فریب روشنگری .
با همراهی فرقه تبه کار و اهرمن کیش .و سهامداران واژه فریب و ساطور بدست
به هیونان گشاده افسار و همیشه مست
به طائفه زنده کش مرده پرست
به واژه گنگ آزادی. آگاهی. رهایی
می اندیش .می اندیش
که اگر چنین بود
از کورش تا یزد گرد
از دارا تا کسری و نوشیروان
باید که منتظر آگاهی همه گان می شدند .
و تاوانی .که می دانی .
و شاهی که آسیابان را مهمان بود
گشت قربانی
نه دیگر فردوسی .شاهنامه سرود
نه از ریشه و اندیشه .
و تبر کیشانی که به نانی قلم بمزد شدند و در تبانی و دسیسه آشکار.
اما پنهانی .
هنوز هر روز می گویند
شاهنامه آخرش. خوش است ای از خاندان آفتاب عالم تاب
ای خورشید و ماه بی حجاب
ای پادشاه روزهای دلهره آور و اضطراب .
از گرگ های پوستین پوش بر کشیده نقاب .
شتاب کن .شتاب .
که هوا طوفانی است و طغیانی و خراب .
و دماوندی و ضحاک بندی که تورا می دهد جواب .
از چیچست تا هامون .از بختگان تا کارون تشنه اند و بی آب.
ای فره ایزدی .دوباره طلوع کن
بتاب .بتاب .
دوباره شروع کن .امر و خطاب و حساب و کتاب و سئوال و جواب (هرانکس که بر پادشاه دشمن است
روانش پرستار اهریمن است
دلی که ندارد تن شاه دوست
نباید که باشد ورا مغز و پوست ) و سروده ایی که تا همیشه تاریخ نکوست و هزاران درود بر دوست
ای خداوند خرد .دور باد از تو چشم بد و دیو و دد .