▪
«ای شب»
امشب ای شب غمگساری کن برایم
یک شبی شبزندهداری کن برایم
کردهام عمری به دامان تو زاری
در کنارم گیر و زاری کن برایم
بیقراری بودهام بس بیقرارت
بیقرارم بیقراری کن برایم
با تو ای بیمهر کردم پایداری
مهربان شو پایداری کن برایم
بیشکیبی میبرم بار غمت را
بیشکیبم بردباری کن برایم
چارهیی کن از سر رحمت به کارم
ترک جور و نابهکاری کن برایم
لطف کن بر آتشم آبی برافشان
کمترک ای شب شراری کن برایم
سوخت دل در آتش غم ای شب ای شب
ساعتی بیمارداری کن برایم
یاریم کن تا نثار او کنم جان
من نگویم جاننثاری کن برایم
جان به دستت میسپارم الله الله
پیش پایش جانسپاری کن برایم
خدمت او خدمت بیقیمت من
لطف کن خدمتگذاری کن برایم
چون نهد پا بر سر من بوسمت دست
در ره او خاکساری کن برایم
دیدهای هر روز و شب بیروزگارم
روزگاری روزگاری کن برایم
مردهام در انتظار آخرین دم
یک نفس ساعتشماری کن برایم
نوعروس مرگ با من ناز دارد
نازنین را خواستاری کن برایم
باش با من هر که هستی هر چه هستی
گل نباشی باش و خاری کن برایم
ای رخ از ابر دو چشمم لعل بارد
زرگری نه لالهزاری کن برایم
چار فصل اى عمر من کردی خزانی
یک دو روزی هم بهاری کن برایم
سوخت جسمم سوخت جانم آسمانا
قطرهزن شو قطرهباری کن برایم
لالهزاران شهیدان وطن را
خون بيفشان آبیاری کن برایم
شب اگر این است و تب این است و غم این
ای سحرگه سوگواری کن برایم
#مظاهر_مصفا
▪دکتر مظاهر مصفّا
▪@mazahermosaffa