⭕️ نیمه دوم عمر؛ بحران یا فرصتی برای شکوفایی!؟
👈 هر یک از ما در دوران میانسالی تمنای چشم انداز دیگری را دارد. جایی در این دوران ما با دوقلوهای گمشدهمان که تجسم زندگی نزیستهمان است قرار ملاقات میگذاریم. شخص آگاه نهایت هوش و ذکاوت خود را برای مقابله با خشکیای که با ورود به سالهای میانه زندگی پایدار میشود به کار میگیرد. اگر پذیرا باشیم در نهایت متوجه میشویم که شخصیت انسان چندین وجه دارد و یک جانبه نیست: مثلا وجه زمینی، غریزی و عملی و وجه والا و آرمانی. ما احساس میکنیم که به نحوی از چیزی اساسی جدا شدهایم. یک بعد شخصیت ما شاید به امنیت، پیش بینی پذیری و امور دنیوی بچسبد، در حالی که بعد دیگر شخصیتمان تجربه سرور آمیز و متعالی امور معنوی را داشته باشد.
👈 بین سنین سی و پنج و پنجاه، تغییر عمیقی در روان انسان صورت میگیرد. خصایصی که از ایام کودکی ناپدید شده بودند دوباره به سطح میآیند. باورهای همیشگی، اخلاقیات و اصول زندگی ناگهان مورد سوال قرار میگیرند (اگر بتوانیم آن را تاب بیاوریم و جرات پرسیدن برخی از آنها را از خود داشته باشیم.) حالا به قدری زندگی نزیسته روی هم جمع شده که ما زیر خواستههای برآورده نشده و آرزوهای دیرینه غرق میشویم.
👈 یونگ در رابطه با این گذار نوشت:
هرچه به اواسط عمر نزدیکتر میشویم و هرچه بیشتر در زمینه نگرشهای شخصی و موقعیتهای اجتماعیمان به موفقیت دست یافته باشیم بیشتر به نظر میرسد که مسیر صحیح را کشف کردهایم و به آرمان و اصول رفتاری درست دست یافتهایم. به این دلیل، تصور میکنیم آنها ابدیاند و میخواهیم به آنها بچسبیم. ما این واقعیت اساسی را نادیده میگیریم که دست یابی به اهداف اجتماعی تنها به بهای کاسته شدن از جوانب دیگر شخصیت کسب شده است. جوانب بسیار زیادی از زندگی فردی که آنها نیز باید تجربه میشدند در انبار و میان خاطرات گرد و غبار گرفته تلنبار شدهاند ...!!
#بيشتر_بدانيم_بهتر_زندگى_كنيم.
👇
@matlabravanshenasi