از شعار مرگ
تا پرچم زندگی !
✍ مسعود مولانا
یکم - اگر شعار محوری این رنسانس عظیم مدنی به درستی زن - زندگی - آزادی است و کلمه زندگی در میانه ی این شعار، زن را به آزادی متصل می کند، پس شعار مرگ بر ..... چگونه با روح واقعی شعار زندگی یعنی باز پس گیری کرامت انسانی در تمامی پهنا و پیکرش، هم خوانی دارد ؟
دوم - بدون تردید ما حق داریم هر آنچه را که نمی خواهیم و یا می خواهیم، با شفافیت تمام اعلام کنیم و پای آن با تمام قدرت مدنی بایستیم، اما شایسته تر آن است که وقتی زندگی را فریاد می زنیم، با شعار مرگ بر .... فاصله بگیریم!
سوم - یک بار ۴۴ سال قبل با محور کردن شعار مرگ بر ... و اشتباهات بسیار دیگر، شانس یک تحول دمکراتیک و مدنی را از دست دادیم و آنچه از پس ۴ دهه بر این کشور رفته است، نتیجه ی عملکرد ساختار و سیستمی است که پایه های استواری خود را در حذف مخالفین جاسازی کرده است!
چهارم - خشم عظیم و به حقی که در مخالفت با سامانه ی تبعیض و نابرابری فوران کرده است را نمی توان به سادگی و به زودی از شعارهای مرگ بر .... دور نگه داشت، اما برای تثبیت و تداوم دستاوردهای مدنی، هیچ راهی جز مسیر مسالمت آمیز و خشونت پرهیز ی کامل وجود ندارد!
پنجم - افتادن در تله ی ویرانگر خشونت چه کلامی و چه عملی، بدون هیچ تردیدی نه در کوتاه مدت و نه در بلند مدت، جز انحراف دستاورد دیگری برای مدنی ترین انقلاب اجتماعی ایران دستکم در طول دو قرن گذشته، که پیشروان آن زنان آزاده و شجاع این سرزمین هستد، ندارد!
ششم - این بزرگترین درس تاریخ تحولات سیاسی -اجتماعی در سیصد سال اخیر را هیچگاه فراموش نکنیم:
هر انقلابی که تا کنون با شعار مرگ بر مخالفین آغاز و سپس با افتادن در دام چرخه ی خشونت خود را تعریف و تثبیت کرده است، بدون استثنا، بر سازنده ی خودکامگی جدید، علیه استبداد قدیم بوده است !
https://t.center/joinchat/AAAAAEaxq689pg5v5cCr5A
لینک کانال
👆
در صورت پسند برای دوستانتان بفرستید