عباس معروفی... نامی که با طنین کلماتش زندگی کرد، و حالا با رفتنش رد تلخی از غم بر جان ما گذاشت. نویسندهای که در تار و پود داستانهایش میشد صدای رنج و عشق، آرزوها و حسرتهایش را شنید. سمفونی مردگان، سال بلوا، و هر واژهای که از قلمش بر کاغذ نشست، به خانههای قلبهایمان راه یافت و ما را با جهانی پر از زخم و امید آشنا کرد.
این ویدئوی کمتر دیدهشده از روزهای آخر زندگیاش، دریچهایست به سکوتی که پس از او ماند. نبودنش حسرتیست که هیچ کلمهای نمیتواند بیانش کند؛ انگار که یکی از ستونهای ادبیات این سرزمین فرو ریخته باشد. او رفت، اما صداهای خاموشی که در نوشتههایش به ما سپرد، همچنان زندهاند و با هر خوانش، خاطرهی او را دوباره در دلمان زنده میکنند.
🖋قلم: انتشارات مسیرسبز
🍀مسیرسبز؛ از ریشه تا اندیشه
🍀
@masiresabzpubco
شما کدام قصهاش را در آغوش گرفتهاید؟
کدام جملهاش هنوز در ذهنتان پژواک دارد؟