یه قطره توی چشم چپم
من.. میدونم آره... چون یه جاهایی ظرفم پُره... فرار میکنم. آدما رو دوست دارم ها ولی گاهی یه کنج میخوام واسه نشنیدن، واسه نگفتن.
من... حرف خیلی دارم. اینجا بیخ گلوم یه غده هست همیشه که... فقط پر و خالی میشه.
من... حرفهای زیادی دارم واسه نگفتن. چون... چون اغلب بدتر شده وقتی گفتم. چون کیه که دلش بخواد منو بشنوه؟ هان؟...هیچکس.
من... یه دونه اشک دارم که دور میزنه توی چشم چپم. گُر میگیره توی سینهم ولی چیزی که ازم میبینی یه لبخند. فقط یه لبخند.
✍🏼 مریم کشفی
➡️@maryamkashfi290