برهان وجودی یا
Argument ontologique یکی از عجیبترین برهان های اثبات خدا است. این برهان از آنجهت وجودی خوانده میشود که نقطهی مرکزی استدلال خود را بر تعریف وجود -
ontos- خدا قرار میدهد. در کل دو دسته برهان اصلی برای اثبات وجود چیزی داریم: دسته ی اول براهین پیشینی -
a priori- هستند،چون از علت -cause- به معلول -
effet- میرسند. مثل برهان های ریاضی؛ بهطور مثال دو بعلاوه دو برابراست با چهار یک برهان پیشینی است چون از علت دو واحد به اضافهٔ دو واحد دیگر به نتیجه یا معلول که ۴ است رسیدیم. دسته ی دوم براهین پسینی -
a posteriori- نامیده میشوند و از معلول به علت میرسند. مثلاً از وجود یک ابژه، برای مثال صندلی نتیجه میگیریم که حتما شخصی مثل نجار آن را ساخته است. برهان وجودی یک برهان پیشینی است که از تعریف مفهوم خدا وجود آن را نتیجه میگیرد. اولین بار این برهان توسط آنسلم فیلسوف اسکولاستیک مطرح شد بعد ها دکارت آن را در گفتاری در روش دوباره مطرح کرد. برهان به این صورت است:
اول آنکه، خدا بنا به تعریف، کامل ترین وجودی -
ÊTRE parfait- است که میتوان تصور کرد.
دوم آنکه میان آنچه که در ذهن -
intellect- و آنچه که در جهان خارج -
réel- وجود دارد تفاوت است. به عنوان مثال من پیش ساختن یک ابژه مثل صندلی آن را در ذهنم تصور میکنم. صندلی که میسازم و آنچه که تصور کردم یکی نیستند. یکی وجود ذهنی است دیگری وجود واقعی.
سوم نیز آن که وجودی که هم در ذهن است و هم در واقعیت کامل تر از وجودی است که فقط در ذهن وجود دارد است. و
چهارم نیز آنکه پس خدا باید در واقعیت هم وجود داشته باشد. چون بنا به تعریف خدایی که در در ذهن و در واقعیت وجود دارد کامل تر از خدایی است که فقط در ذهن وجود دارد.
البته، نقد های بسیار زیادی به این برهان وجود دارد. مثلاً توماس آکوئیناس میگوید این که من یک جزیره پر از طلا در ذهن خود تصور کنم دلیل بر وجود آن نیست. تصور یک وجود لزوماً وجود آن را در جهان الزامی نمیکند. خیلی از چیز ها در ذهن انسان وجود دارند که در جهان خارج نیستند. مثلاً اسب تک شاخ و اژدهایدوسر را میتوان در ذهن تصور کرد که در واقعیت وجود ندارند.
@intellectuele