(ادامه
☝️🏻)
به گمان من، یک حکومت معتدل و ملی و رو به پیشرفت به جز برای روسیه و چین و افعانستان و شاید ترکیه و برخی عربها به نفع همۀ دنیاست. اما در این صورت چرا نه فقط حرکتی صورت نمیگیرد، بلکه به وضوح از آن اعلام احتراز میشود؟
به تصور من دو علت دارد: یکی اصل نظام دمکراتیک است که ریزهخوار است. یک رئیسجمهور یا نخستوزیر در امریکا یا انگلستان برای یک دورۀ کوتاه به قدرت میرسد و این ظرف زمانی به کارهای بزرگ و تغییر جدی سیاستها فضای کافی نمیدهد. حزبِ در قدرت نگران رأی مردم است که هرگونه تلاش برای تغییر بزرگ، چه داخلی و چه خارجی، ممکن است با هزینههای زیادی روبرو شود که برای رأیدهندگانی که مالیاتِ کمتر دادن اغلب بزرگترین دغدغهشان است، نگرانکننده است. حزب رقیب هم کاملاً مراقب است تا از هرگونه تصمیم اینچنینی برای بمباران تبلیغاتی علیه حزبِ در قدرت استفاده کند و جایگاه خود را در انتخابات بعدی مساعدتر نماید. اینکه گفته شده است غرب، از نگاه سیاستمداران آن، فقط یک دشمن دارد و آن هم «تشدید» بحرانهاست، سخن کاملاً واقعبینانهای است. رئیس جمهور یا نخستوزیرِ در قدرت شبیه یک داماد است که در شب عروسی و روزهای ماهعسل هیچ بحرانی به نفع او نیست.
اما علت دوم، به گمانم، این است که با وجود چین و روسیه و وضعیت معمولاً بحرانی کشورهایی مثل پاکستان و افغانستان و عراق تا مصر و لیبی، اوضاع ژئوپلیتیک چنان است که اگر احتمال برود سرزمین پهناوری مثل ایران، که میان اینها واقع شده، هم با فقدان یک حکومت مسلط، هرچند مشکلآفرین، به این مجموعه ملحق شود، کار دشوارتر میشود. از نگاه آنان حکومت فعلی، با همۀ بحرانآفرینیهایش، اگر با جنگ داخلی یا هر نوع فروپاشی با آیندۀ نامعلوم، فرو افتد، این باعث بحرانیشدن بیشتر کل منطقۀ خاورمیانه خواهد شد. بهیاد بیاوریم که غرب، حتی فرانسه، زمانی که استفادۀ دولت سوریه از بمب شیمیایی علیه مردم خود از سوی ناظران سازمان ملل تأیید شد، تصمیم گرفتند با حملۀ نظامی حکومت اسد را ساقط کنند، ولی بلافاصله تغییر نظر دادند. دلیلش این بود که احتمال دادند در غیاب حکومت فعلی سوریه، جنگِ احتمالاً طولانی و فرسایشی بین گروههای مسلح مدعی رخ خواهد داد و بسا کار به دست امثال داعش بیفتد. در مورد ایران هم، درست یا غلط، آنها چنین احتمالی میدهند و از آن هراس دارند.
دقت کنیم که ساقط کردن یک حکومت برای امریکا ممکن است مثل آب خوردن باشد، ولی جایگزین کردن آن با حکومتی بهتر اصلاً آسان نیست. افغانستان و عراق به عنوان مثال کافی است. البته مواردی هم هست مثل صربستان که شکل دیگری پیدا کرد، باری، آنها بسا که وضعیت فعلی ایران را بیش شبیه عراق و افغانستان ببینند تا صربستان. باز هم تأکید میکنم اینکه برخی از ما، این تشابه را بپذیریم یا نه سخن دیگری است؛ گویا اکثریت آنان چنین تصوری دارند.
البته از مواردی همچون اصل انزواگرایی بینالمللی در احزاب محافظه کار، یا پلورالیسم سیاسی بینالمللی احزاب چپگرا (همچون دمکراتها) که اولی میگوید دنیا به ما چه و دومی میگوید ما حق نداریم آنچه را خودمان درست میدانیم به کشورهای دیگر هم تحمیل کنیم هم درمیگذرم که هرچند بر تصمیمهای مورد بحث ما خالی از اثر نیست، ولی بعید میدانم، در مقایسه با دو دلیلی که گفتم، خیلی مهم باشد.
@mardihamorteza