#مرگ_امید
بر جامِ شعرم، هر چه کردم، لب نزد
مستی نبخشیدش شرابِ شورِ من
راهی نمی بیند به دنیایِ دلش
هر چند می کاود امیدِ کورِ من
مُردم، خدایا! چون کنم تا روحِ او
چون آسمان با نغمهی من خو کند
تا شعرِ من، چون اختران، رخشندگی
بر دامنِ روحِ بلندِ او کند؟!
احساسِ من، احساسِ جانفرسایِ من
ای کاش می شد لحظه ای مهمانِ او
تا اشکِ او بی اختیار از گونهاش
ِغلتیده می افتاد بر دامانِ او!
(تا شور میشد، شعر میشد سر به سر
میریخت عشق و آتش از دامانِ او)
***
در کورهیِ حسرت، امیدِ کورِ من
جان میدهد بی نوشخندِ مهرِ او
این دردم آخر میکشد در انزوا
درمانِ من، یک نوشخندِ مهر کو؟
دردا که این نا آشناییهای تو
میکوبدم، میکوبدم، بالاخره
تا خوب دریابند رازِ یکدگر
آن به که باشد یاد شاعر، شاعره
#منوچهر_نیستانی
#چاپ_نشده_ها
#تهران
(۳۰ دی ماه ۱۳۳۳)
@manouchehr_neyestani