View in Telegram
🔻 ماجرای سکوت امام علی (ع) در حق خلافتشان از زبان خود ایشان 🔸 زهرا (س) خطاب به علی (ع) میفرماید: پسر ابوطالب چرا به گوشه خانه خزیده‌‏ای؟ تو همانی که شجاعان از بیم‏ تو خواب نداشتند؟ اکنون دربرابر مردم ضعیف، سستی نشان می‏دهی، ایکاش‏ مرده بودم و چنین روزی را نمی‏دیدم 🔸 علی، پس‏ از استماع سخنان زهرا با نرمی او را آرام می‌‏کند که: "نه، من فرقی‏ نکرده‏‌ام، من همانم که بودم، مصلحت چیز دیگر است"؛ تا آنجا که زهرا را قانع می‌‏کند و از زبان زهرا می‏‌شنود: "حسبی‌الله و نعم‌الوکیل" 🔸 ابن‌ابی‌الحدید در ذیل خطبه ۲۱۵ این داستان معروف را نقل می‏‌کند: روزی که فاطمه، علی را دعوت به قیام می‌‏کرد، در همین‏ حال فریاد موذن بلند شد که اشهدان محمدرسول‌الله؛ علی به زهرا فرمود: آیا دوست داری این فریاد خاموش شود؟ فرمود: نه، فرمود: سخن من‏ جز این نیست 🔸 علی از طرح و مطالبه دعوی خود و از تظلم در هر فرصت‏ مناسب خودداری نکرد؛ علی از این سکوت به تلخی یاد می‏کند و آنرا جانکاه و مرارت بار می‏خواند: "خار در چشمم بود و چشمها را بر هم نهادم، استخوان در گلویم ‏گیر کرده‏ بود و نوشیدم، گلویم فشرده می‏شد و تلخ‌تر از حنظل در کامم ریخته بود و صبر کردم" 🔸علی خود تصریح می‌‏کند که سکوت من حساب شده بود، من از دو راه، آن را که‏ به مصلحت نزدیکتر بود انتخاب کردم: "در اندیشه فرو رفتم که در میان دو راه کدام را برگزینم؟ آیا با کوته‌دستی قیام کنم یا بر تاریکی کور صبر کنم، تاریکی که بزرگسال در آن‏ فرتوت می‌‏شود و تازه سال پیر می‏گردد و مؤمن در تلاشی سخت تا آخرین نفس‏ واقع می‌شود، دیدم صبر بر همین حالت طاقت‌فرسا عاقلانه‌تر است، پس صبر کردم در حالی که خاری در چشم و استخوانی در گلویم بود"؛ خطبه ۵ نهج البلاغه 🔸پیامبر (ص)، علی (ع) را برای خلافت معرفی کرده؛ یک‌دفعه بعد از پیامبر، جریان دیگری بوجود می‌‏آید، پیرمردها و اکابر اصحاب پیامبر به‏ فکر می‏‌افتند که از این قضیه استفاده بکنند؛ در همان حال مردمی تازه‏ مسلمان هستند که هنوز اسلام در دل آنها نفوذ نکرده؛ تازه شهرت اسلام‏ بدنیای خارج عرب کشیده شده؛ در این اوضاع، مصلحت اسلام ایجاب میکندکه‏ آرامش کاملی برقرار باشد 🔸اولا باید غائله مرتدها خوابانده شود، ثانیا آنها که از دور می‏‌آیند که این حسابها سرشان نمی‏‌شود، از نظر آنها علی‌بن‌ابی‌طالب و ابوبکر علی‌السویه هستند؛ فکر می‌کنند دعوای قدرت است؛ مصلحت اسلام اینطور ایجاب‏ می‌‏کند که حالا که اینها عمل ناشایستی مرتکب شده‏‌اند، آن کسی که در اینجا ذیحق است، دندان روی جگر بگذارد، البته نه به خاطر جان خودش، بلکه به‏ خاطر مصلحت اسلام؛ مصلحت اسلام اینطور ایجاب می‌‏کند که علی دندان‏ روی جگر بگذارد؛ چیزی که از نظر علی اصالت دارد، حیثیت و آبروی اسلام است 🔸اما قضیه می‌‏گذرد، اوضاع زمان تغییر می‌‏کند، اسلام جهانگیر می‌‏شود، زمان‏ معاویه پیش می‏‌آید، معاویه حیثیت عمر و ابوبکر را ندارد؛ او کسی است‏ که خودش و پدرش سالها علیه اسلام جنگیده‌‏اند و حساب‌ها عوض شده؛ در اینجاست که علی با معاویه می‌‏جنگد|شهید مطهری|سیری در نهج‌البلاغه 🔻پ.ن: در آن میان، علی باقی ماند و همسرش فاطمه؛ یکی میبایست پیشقدم میشد و از امامت دفاع می‌کرد؛ یکی امام و دیگری ماموم؛ بسیار روشن بود که امام چون ذیحق است، باید بماند و این تنها فاطمه است که می‌بایست آشکارا به دفاع از امامت بپردازد و به دیگران تذکر دهد، حتی اگر جانش را سر این راه بگذارد؛ در تاریخ آمده است که حضرت فاطمه به مدت شش ماه پس از پیامبر زنده بود و در آن مدت علی هم در پناه فاطمه، بیعت نکرد، اما وقتی فاطمه رحلت کرد، امام پشتیبانش را از دست داد؛ فاطمه، نقش اساسی در آغاز حرکت تشیع در بستر تاریخ داشت و از آنجایی که این محاوره در تاریخ ثبت شده، نشان آن است که در جمع گفته‌اند که همه بشنوند و گرنه فاطمه خود نظر علی را میدانست و شیعه هم به عصمت ایشان معتقد؛ 👈 امام حسن عسگری (ع): ما امامان، حجت خدا بر مردمان هستیم و فاطمه سلام‌الله علیها حجت خدا بر ماست؛ تفسیر اطیب‌البیان ج۱۳ ص۲۳۵ @maktubat_yad
Telegram Center
Telegram Center
Channel