امشب را تـــو برایم نقاشی کن تـــو رنگ بزن به خیالم میدانم که زیبا می شود.. تمام طول شب را برای تـــو واژه می شوم تـــو بخواب شب بخیر هایت با مـــن..!!!
هرشب...... آتشعشقت میان دلم شعله میڪشد، و من در ڪوچههاے خیالت با آرزوهایم قدم میزنم، و همراه پاییز میڪَریم، اے ڪاش لبخند روشنت بر آسمان تیرهے قلبم میتابید، و من، نزدیڪتر از پیراهنت بودم، به عطر جانت آغشتهام میڪردے؛ و آتش لبانت وجود یخ زدهام را خاڪستر میڪرد....!!😔🚶♀
مثل ابرے سپید بود در آسمان آبی. نمیشد لمسش ڪنی، یا او را به آغوشت بڪشانی، یا لبش را ببوسی. تنها میشد نگاهش ڪنے، دوستش بداری، و اجازه بدهے عبور آرام او از روز، جهانت را ڪمے زیبا ڪند...