روزنامه ایران از من خواست تا یادداشت کوتاهی درباره سیاست خارجی ایران در سال جدید، برای شماره ویژه سال ۲۰۲۵ آن روزنامه بنویسم.
چون مطلب من بدون دلیل و بدون اجازه دچار سانسور و تغییر شده، متن اصلی را اینجا به اشتراک میگذارم.
لینک مطلب چاپ شده در شماره امروز را هم میگذارم.
ایران و چالشهای بینالمللی پیش رو در سال 2025
ایران در سال 2025 میلادی در چند وجه با چالشهای مبرم و مختلفی در موضوعات سیاست منطقهای و بینالمللی خود مواجه است.
پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات آمریکا، بنبست جنگ اوکراین، ضربات سهمگین تروریستی اسراییل به حماس و محور مقاومت سقوط حکومت بعثی بشار اسد در سوریه، بیمها و امیدهای پیش روی پیمان صلح ابراهیم و قدرت گرفتن کامل و قطعی محمد بن سلمان در پادشاهی سعودی، از عناصر بسیار موثر بر روندهای پیش روی ایران در سیاست خارجی خود در سال 2025 است.
از زمان آغاز مبارزات انتخاباتی در آمریکا و پس از انتخاب ترامپ، او و اطرافیانش مدام با دو چهره متفاوت با مساله ایران مواجه شدهاند. از یک سو، اصرار بر اعمال فشار بیشتر، از تحریمهای بیشتر تا حمله موردی و جنگ تمام عیار و یا حمایت از اغتشاشهای داخلی در جهت تعطیلی یا محدودیت همه جانبه گرفته تا رسیدن به یک تفاهم فراگیر با ایران، در اظهارات ترامپ و یارانش وجود دارد.
واقعیت این است که برای ترامپ در موارد بسیاری و به خصوص ایران، دستیابی به دستاوردهای نافرجام باراک اوباما همچنان یک دغدغه جدی است. ولی ترکیب یاران کنونی او و حذف مربع ضدایرانی (جان بولتون، مایک پنس، مایک پومپئو و نیکی هیلی) از کنار ترامپ و افزودن عناصر بعضا متعادل و بعضا تندروتر، راه را برای هر دو وجهتندروی و مصالحه با ایران برای دولت ترامپ باز نگاه داشته. البته در این مسیر، عناصری چون اروپا، اوکراین، چین، روسیه و سعودی نیز در کنار مصالح آمریکا تاثیرگذار خواهد بود.
در موضوع اوکراین و روسیه، اگرچه دو طرف مدعی پیشروی و پیروزیهایی بوده و هستند، ولی این جنگ اکنون بیش از هر زمانی با بنبست و انسداد مواج بوده و بدون تاثیرگذاری متفاوت عناصر منطقهای و خارجی، دورنمایی برای پایان آن با پیروزی یکی از طرفین وجود ندارد. هر آن چه که در این معرکه رخ دهد، در ابعاد مختلفی، آینده روابط ایران با اروپا، آمریکا و مچنین کشورهای منطقهه، به خصوص در آسیای مرکزی و جنوب قفقاز با چگونگی، تداوم و یا تغییر روابط تهران و مسکو و آینده آن جنگ گره خوردهه است. در یک سال اخیر ایران تلاش کرده منافع خود را جدای از سرنوشت جنگ اوکراین نشان بدهد، ولی روسیه تعمدا ایران را شریک و همکار خود در جنگ معرفی میکند.
ایران همچنان در سیاست تعاملی راهبردی و ناگسستنی خود با چین تاکید دارد، ولی به تدریج و کم و بیش دریافته که اولا، کاهش مناسبات راهبردی با چین به مصلحت ایران نیست، ثانیا، انتخاب چین به عنوان تنها گزینه و انتخاب یگانه ناگزیر در اقتصاد و دیپلماسی صحیح نبوده و هرگز نباید چه در تعاملات مختلف راهبردی اقتصادی و دیپلماتیک منطقهای دوجانبه و چه در چارچوب بریکس و شانگهای، از چین توقع مقدم دانستن منافع ایران بر منافع خود را نداشته باشد. اگرچه چین نیز هرگز چنین توقعی را در ایران نکرده، ولی هنوز در ایران بسیاری چنین نقشی را برای چین تصور دارند. با این همه چین، همانند ابتکار صلح تهران و ریاض نشان داده که در موقعیت منافع مشترک متقابل، میتوان پکن را دلال و میانجی قابل اعتمادی برای حل برخی از مشکلات ایران دانست.
در مورد سعودی، اگر مواضع کنونی سعودی در قبال ایران را با مواضع ریاض در جریان مذاکرات و تصویب برجام مقایسه کنیم، درمییابیم که به دلایل مختلف، از جمله بازنگریها و تجدیدنظرهای هر دو کشور در سیاست منطقهای خود، برخلاف گذشته، ریاض مانع و دشمن صلح ایران با غرب نیست. به نظر می رسد که در این شرایط جدید، ایجاد یک ازدواج مصلحتی و وشمندانه و رویکرد متفاوت بین دو کشور برای افزایش بختهای محدود ایران در منطقه و میان اعراب و همچنین تعامل با اروپا و آمریکا، ریاض و حکومت کنونی آن میتواند نقش مثبتی نسبت به گذشته بازی کند. ایران و سعودی میتوانند با این موقعیت جدید به شماری از چالشهای منطقه ای و بینالمللی خود واکنش سازنده و مثبت نشان دهند. چنین موقعیتی اکنون دشوار به نظر میرسد، ولی ضمنا پالسهای مثبت و امیدوار کنندهای از هر دو سو مشاهده میشود.
در موقعیت کنونی تجدیدنظرهای جدی در سیاست منطقهای و بینالمللی ایران بیش از پیش ضروری به نظر میرسد. به نظر میرسد که گروههای ایدئولوژیک و سیاسی ایرانی تاثیرگذار بر تحولات خارجی در خارج از دولت، برخلاف دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی و حسن روحانی، از مخالفت آشکار با راهکارهای جدید دست کشیدهاند. ولی عناصر و جریانهای اقتصادی بهرهمند از تحریمهای ضدایرانی، همچنان مانع و دشمن بهبود وضع ایران و پایان انسداد توافق ایران و غرب هستند.