بافت شناسی (Histology)
راستش، درس فوق العاده شیرینی بود منتهی من با شرایط خیلی افتضاحی در خدمتش بودم. اولا که میان ترم رو غیبت داشتم و ۷ نمره رو از دست دادم، پایان ترم رو هم شب امتحانی خوندم و مجبور شدم بابت جبران میان ترم، چندین کار عملی زمان بر و خسته کننده انجام بدم که وسط این زمان کم، برام اذیت کننده بود.
بگذریم؛ استادی که داشتیم، انصافا استاد خوبی بود. البته شروع خوبی نداشت و جلسه اول فقط چون کلاس رو اشتباه رفتیم برای همه مون غیبت زد. با این حال، به موقع جدی میشد و به موقع شوخی میکرد و همینطور خیلی با هامون راه اومد و از قضا، دست به نمرهی خوبی هم گویا داره.
۸ جلسه داشتیم و از بافت پوششی، همبند، عصبی، عضله، استخوان، چربی، غضروف و گردش خون رو خوندیم.
تمام این مباحث تقریبا نصف بیشترش مرور مطالب دبیرستان بود و بقیهش یک سری جزئیات بیشتر و بین المللی(!) تر. مثال بخوام بزنم، برای بافت عصبی تنها چیزی که جدید بود انواع نوروگلیا ها و نورون ها بود که توی دبیرستان نخونده بودیم؛ به علاوه چند نکنه ظریف و کوتاه دیگه. برای عضله هم بیشتر و عمیق تر فرو رفتیم تو میوزین و اکتین!
مبحث استخوان و در کل، بافت همبند برام بیشتر تازگی داشت.
با این که بافت شناسی زیر شاخه آناتومیه و آناتومی تو فیزیوتراپی حرف اول رو میزنه، ولی اصلا برای ما درس مهمی محسوب نمیشد و عملا به کارمون نمیاد. ولیکن! درصورت تمایل به ادامه مسیر در حیطه پژوهش، باید به این علم تسلطی میانه رو به والا داشت.
فلذا، من در مقابلش یکم احساس مسئولیت بیشتری داشتم و اصلا از خوندنش احساس احمق بودن نمیکردم.
اولین و بهترین رفرنسش، بافت شناسی جان کوییرا هست که به ما هم همین معرفی شد. برعکس اکثر رفرنس ها، خیلی کتاب تمیز، مرتب، روان و جذابی هست.
علت اهمیتش اول برمیگرده به این که، با دونستن و تسلط حدودی روی بافت شناسی، آناتومی ماکروسکوپی (تشریح) رو هم خیلی بهتر میشه متوجه شد. علاوه بر این، بهتر میشه مکانیسم اثر دارو ها و در کل مواد شیمایی رو تو بدن درک کرد. مشخصا، شرط اول درک پاتولوژی هم بافت شناسی هست.