Mahdi Jafari (Loud Thinking)

Channel
Logo of the Telegram channel Mahdi Jafari (Loud Thinking)
@mahdijsPromote
1.2K
subscribers
Loud Thinking
چهار سوگیری شناختی نفس بسیاری از ایرانیان را بریده. بسیاری از ما دست کم درگیر یکی از اینها هستیم و شگفت‌انگیز و گاه تناقض‌آمیز اینکه برخی از ما همزمان درگیر دو یا سه مورد از سوگیری‌های فهرست زیریم:

۱. هرچه قدیمی (مثلا، اسلامی یا باستانی) است، عالی و بی‌نقص است و باید بی‌تغییر حفظ شود‌.
۲. هرچه قدیمی است، پست و منسوخ و خرافه است و باید دور ریخته شود.
۳. هرچه مدرن است، عالی و بی‌نقص است و باید بی‌نقادی پذیرفته شود.
۴. هرچه مدرن است، شر و شیطانی است و باید از آن پرهیز کرد.

هر چهار مورد ناشی از علاقه مغز ما به راه‌حل‌ها و دستورالعمل‌های ساده و بی‌قیدوبند است و ناشی از درک نکردن پویایی اندیشه، معرفت و فناوری. حال آنکه داستان‌هایی که قیدوبند و مدالیته ندارند، نوعا نادرست‌اند؛ همیشه "ولی"، "اما"، "اگر"، "به جز"، "در فلان و بهمان حالت"، "به این شرط که" و غیره و ذلک وجود دارد.

تو خود حدیث مفصل بخوان.
افرادی که از مرزها عبور می‌کنند «عموما» راوی پیام‌ها و تجربه‌های جالبی هستند...
اللهم ارنی الاشیاء کما هی
[خاتم پیامبران]
مقدمه کتاب «بلای بی‌تاریخی و جهان بی‌آینده»

تاریخ بشر را به اعتباری می‌توان به دو بخش جدید و پیش از تجدد تقسیم کرد. مدت تاریخ تجدد در قیاس با تاریخ قدیم کوتاه است و به این جهت شاید این تقسیم نامناسب بنماید و کسانی درست ندانند که گذشته درازمدت تمدن‌های بزرگ را یک بخش، و پانصد سال تاریخ جدید را بخش دیگر بدانند و چه بسا این گمان به وجود آید که با این تقسیم، تاریخ جدید بر سراسر گذشته ترجیح یافته و برتر از تاریخ ایران و مصر و چین و هند انگاشته شده است. ملاک این تقسیم، عظمت و شایستگی و دانایی و توانایی نیست. اقوام چینی و هندی و ایرانی با همه اختلاف‌هایی که با هم داشتند، شباهت‌ها و قرابت‌های بسیار نیز داشته‌اند. اما تاریخ تجدد، تاریخی به کلی متفاوت از تاریخ‌های قدیم است. این تاریخ، زمان به قدرت رسیدن انسان و سعی در ساختن جهان و سپس خلع او از قدرت و محو شدنش در فضای سلطنت تکنیک است. این تنها تاریخی است که آدمی در آن با دعوی دایرمداری کار جهان و سودای قدرت خدایی، راهی تازه گشوده و در طی پانصد سال، جهانی ساخته است که اکنون دیگر به حکم و فرمانش وقعی نمی‌گذارد. درست بگوییم، جهانی که در طی پانصد سال اخیر ساخته شده است، دیگر به خواست و صلاح زندگی آدمی کاری ندارد و بی‌اعتنا به آن سر خویش گرفته و به راهی می‌رود که هیچ‌کس از مقصدش خبر ندارد.

حادثه مهم قرن اخیر، پدید آمدن وضعی خاص در حاشیه جهان جدید است که «جهان توسعه‌نیافته» نام دارد. تعبیر جهان توسعه‌نیافته چندان مناسب نیست. زیرا، وضع توسعه نیافتگی، نظمی را که یک جهان باید داشته باشد، ندارد. این وضع، از یک جهت به جهان جدید و از لحاظ دیگر با جهان قدیم شباهت‌ها دارد. اما، تفاوتش با این هر دو، تفاوتی اساسی است. وضع توسعه‌نیافتگی وضع بی‌تاریخی است. گویی، وقتی جهان قدیم از مرکب تاریخ خود پایین آمد تا در قطار تاریخ جدید جایی پیدا کند، قطار به راه افتاده و مسافر از رسیدن و سوار شدن به قطار بازمانده است. پیاده شدن از تاریخ قدیم و پیدا نکردن جایی در تاریخ جدید، درد بی تاریخی است. تعبیر «بی‌تاریخی» هنوز چنان که باید روشن نشده است. برای درک این وضع در نظر آوریم که زندگی مناسب و شایسته با همبستگی و همنوایی و فهم و درک مشترک مردمان محقق می‌شود. مردمان، اشخاص و افراد پراکنده نیستند، بلکه در جهانی همبسته با هم زندگی می‌کنند و فهم مشترکی دارند که زندگی‌شان را راه می‌برد. وضعی که در آن، این همبستگی و فهم و درک مشترک وجود نداشته باشد، وضع بی‌تاریخی است. توسعه‌نیافتگی وضع بی‌عالم‌بودن و بی‌تاریخ‌بودن است. در وضع بی‌تاریخی، فهم دچار پریشانی می‌شود. این فهم پریشان نه راه می‌شناسد و نه کارسازی می‌کند. اما چون با آشوب و پریشانی و سرگردانی خو کرده است، ممکن است میل به قهر و ناآرامی و ویرانگری و نابودسازی داشته باشد. اکنون بی‌تاریخی بسیاری از اقوام قدیم و پریشانی فهم و درک آن‌ها با پایان تاریخ جدید و خسوف خرد آن مقارن شده است. به این جهت، درس‌آموزی از تجدد دشوار شده و تقلید، دستور عمل شده است. نسبت وضع توسعه‌نیافتگی با گذشته تاریخی نیز نسبتی کم‌وبیش تقلیدی است و اگر اعتقادات قدیم با فهم و درک سطحی فرارسیده از جهان جدید تفسیر شود، چه بسا که حاصلش اوهام و خیالات خطرناکی باشد که جهان مستعد جنگ و آشوب کنونی را به پرتگاهش نزدیک‌تر سازد. برای پرهیز از چنین آشوب و خطری خروج از توسعه‌نیافتگی ضرورت دارد.

دفتری که در دست دارید گزارش وضع جهانی است که در پایان تاریخ خود قرار دارد. بخشی از این جهان، آغاز و دوران تحول و پایان تاریخ خود را آزموده است. اما بخش دیگر، از زمان و دوران تحول چندان خبری ندارد و دوران پایانی، یعنی دوران سلطنت تکنیک را تمام تاریخ جدید و کمال آن می‌انگارد و به قهر آن تسلیم شده است، هر چند که از این تسلیم نیز خبر ندارد. در این وضع باید تامل کرد.

رضا داوری اردکانی
بهمن ۱۴۰۱
image_2024-10-29_23-19-02.png
116.6 KB
برای بسیاری از ما که در پاسخ به این سوال درمانده‌ایم که چرا وضع‌مان اینگونه است، شاید مقدمه «رضا داوری اردکانی» بر کتابش «بلای بی‌تاریخی و جهان بی‌آینده» اندکی راه‌گشا باشد. مقدمه کتاب کوتاه و بسیار فشرده است. با این حال در همین دو صفحه، او سعی می‌کند بسیار روشن، وضعیتی که در آن قرار گرفتار آمده‌ایم را شرح دهد.
در ادامه مقدمه کتاب را می‌آورم.
شروین وکیلی در یک جلسه حدودا سه‌ساعته، با یک نگاه تاریخی-تکاملی سعی می‌کند یک چارچوب برای تحلیل و درک بهتر وقایعی که این روزها در اطراف‌مان رخ می‌دهد، ارایه کند. از مهمترین دغدغه‌هایش ایران‌زمین، فرهنگ آن و مردمان این سرزمین است.

از آن دست مطالبی هست که به نظرم «حتما»، «موکدا»، «واجب است» و «باید» ببینید (دیگر بیشتر تاکید نکنم! 🙂).
جنگ آخرالزمان: سرنوشت ایران و ایران‌زمین (بخش نخست)
جنگ آخرالزمان: سرنوشت ایران و ایران‌زمین (بخش دوم)
جنگ آخرالزمان: سرنوشت ایران و ایران‌زمین (بخش سوم)
Forwarded from دغدغه ایران
ایران، اسرائیل و سؤالات سرنوشت‌ساز

محمد فاضلی

به نظرم تنش‌ها و حملات نظامی چند ماه گذشته ایران و اسرائیل به یکدیگر را می‌توان از زاویه گزاره‌های زیر دید و بر اساس آن‌ها نتیجه‌گیری کرد. مهم‌تر، دو سؤالی است که در انتهای این متن طرح می‌کنم.

یک. ایران و اسرائیل داشتن اراده و توانایی حمله به یکدگر و ضربه زدن را نشان داده‌اند. هر دو طرف می‌دانند که توانایی ضربه زدن دارند، و هم ضربه‌پذیر هستند.

دو. ایران به دنبال بازدارندگی است، و با ترکیبی از قدرت نظامی و دیپلماسی فعال (از جمله سفرهای متعدد عباس عراقچی) به دنبال ایجاد بازدارندگی بوده است.

سه. ایران، علی‌رغم آن‌که با حمله محدود اسرائیل مواجه شده اما چند دست‌آورد مهم و ارزشمند داشته است:

۱. خاک اسرائیل را هدف قرار داده بدون آن‌که با حمله متقابل و مستقیم آمریکا، مهم‌ترین حامی اسرائیل، مواجه شود. دور نگه داشتن آمریکا از درگیری مستقیم، دست‌آورد مهمی است.

۲.با دیپلماسی فعال، یکی از بزرگ‌ترین حمایت‌های دیپلماتیک بین‌المللی از ایران (در قالب محکوم کردن حمله اسرائیل توسط کشورهای مختلف) را رقم زده است.

۳. انسجام اجتماعی کشور تقویت شده است. ترکیب قدرت نظامی و راهبرد دیپلماتیک در مسیر دور نگه داشتن ایران از جنگ ویرانگر، سطح اعتماد به عقلانیت را افزایش داده است.

چهار. ایران گزینه پاسخ نظامی را از مجموعه ابزارهای خود حذف نکرده و تهدید به کاربرد آن را حفظ کرده است. اراده داشتن برای استفاده از آن‌را هم قبلاً نشان داده است. قدرت نظامی‌ای که بدون استفاده از آن، مانع و بازدارندگی ایجاد کند، کارآمدتر است.

پنج. ایران، با ترکیب قدرت نظامی و دیپلماسی، امنیت خط قرمزهای خود (تأسیسات هسته‌ای، زیرساخت‌های نفت و انرژی و اقتصادی، و جان مقامات و شهروندان غیرنظامی) را حفظ کرده است. این در خاورمیانه بی‌‌ثبات دست‌آورد بزرگی است.

شش. هیچ گزینه‌ای روی میز نیست که با گذشت زمان، استفاده از آن ناممکن باشد. همه گزینه‌ها از جمله کاربرد توان موشکی برای حمله، در آینده و در صورت تشدید تنش یا اقدام اسرائیل فراتر از آن‌چه تاکنون انجام داده، در دسترس هستند.

هفت. ایران، اهمیت داشتن قدرت نظامی را در فضای اجتماعی و سیاسی داخلی، نشان داده و تثبیت کرده است.

🔴جمع‌بندی
صرف‌نظر از مسیر طی‌شده در سیاست ایران در چهار دهه گذشته، و وضعیت خاورمیانه در هشت دهه گذشته؛ ایران در یک سال گذشته (بعد از ۷ اکتبر) با منطقی ژئوپلتیک، بر اساس منفعتِ ملیِ دور نگه داشتن کشور از جنگی ویرانگر عمل کرده است.

ترکیب
۱. «دور ماندن از جنگ ویرانگر»

۲. «نشان دادن اراده به کاربست قدرت نظامی در صورت ضرورت»

۳. «استفاده مؤثر از دیپلماسی»

۴. «نشان دادن چهره بازیگری معقول و دلمشغول امنیت خود»

دست‌آورد مهمی است.

رهبران سیاسی، نظامیان و دیپلمات‌های ایرانی در این مسیر، موفق عمل کرده‌اند. هیچ ضرورتی برای تضعیف این دست‌آوردها از طریق تشدید تنش وجود ندارد. بهتر است به این بیندیشیم که چگونه می‌توان این وضعیت جدید را به سکویی برای تأمین #امنیت‌وتوسعه تبدیل کرد. چگونه می‌توان این وضعیت را به راهبرد، سیاست و اقدام مؤثر بر بهبود زندگی ایرانیان تبدیل کرد؟

همه چیز در نهایت باید دست‌آوردهای کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت برای بهبود زندگی اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایرانیان داشته باشد. رهبران، نظامیان و دیپلمات‌ها چگونه می‌توانند با اولویت دادن به مردم، مطابق با مصالح و منافع ملی، این وضعیت تنش‌آلود را به ثبات توسعه‌زا و حل مسأله تبدیل کنند؟

🔴و دست آخر، دو سؤال مهم:

یک. پیام حکومت ایران، رو به مردمش، درباره این وضعیت، مسیر تاریخی طی‌شده تا این وضعیت، و از این وضعیت رو به آینده، چیست؟

دو. پیام ایران درباره خودش، رو به جهان، درباره مسیر تاریخی طی‌شده تا این وضعیت، و از این وضعیت رو به آینده، چیست؟

سرنوشت ایران را نه تعجیل در کاربست قدرت نظامی، یا حتی دیپلماسی، بلکه نوع و کیفیت پاسخ این دو سؤال می‌سازد.

@fazeli_mohammad
Mahdi Jafari (Loud Thinking)
تحلیل اهداف عملیات نظامی اسرائیل علیه ایران و راهکار مقابله با آن نویسنده: علی نصری همه شواهد حاکی از آن است که اسرائیل در حال برنامه‌ریزی برای یک عملیات قریب‌الوقوع و سنگین نظامی علیه ایران است. هدف غایی این عملیات، همان‌طور که نتانیاهو با نمایش "نقشه…
جناب نصری به جان کلام، در آینده پیش رو اشاره کرده.

امید است:

حاکمیت واقع‌گرایانه به اولویت داخلی (جلوگیری از دو قطبی شدن جامعه که زمینه‌ساز آشوب است) توجه کند، و تحت تاثیر پیشنهادات خالص‌گرایان «تصعیدی» در منطقه قرار نگیرد. ایران در راهبرد دفاعی می‌تواند از پیچ کنونی سرفراز بیرون بیاید و در مقابل در راهبردهای تهاجمی به احتمال زیاد مثل تجربیات ناکام قرون گذشته، ضرر خواهد کرد.

دوم این که نیروهای اصلاح‌جو و میانه در جامعه مدنی به خنثی کردن طرح دوقطبی‌سازی دشمن (نتانیاهو و شرکا) تمرکز کنند، و دنبال «دیدی گفتم‌ها» و متلک گفتن به حاکمیت نیفتند. دفاع از ایران زمینه مشترک میان حاکمیت، جامعه مدنی و شهروندان است.

حمیدرضا جلائی‌پور

@hamidrezajalaeipour
تحلیل اهداف عملیات نظامی اسرائیل علیه ایران و راهکار مقابله با آن

نویسنده: علی نصری

همه شواهد حاکی از آن است که اسرائیل در حال برنامه‌ریزی برای یک عملیات قریب‌الوقوع و سنگین نظامی علیه ایران است.

هدف غایی این عملیات، همان‌طور که نتانیاهو با نمایش "نقشه نفرین" و "نقشه برکت" - و ساعاتی بعد از آن، هدایت عملیات ترور سید حسن نصرالله از مقر سازمان ملل - به صورت نمادین به تصویر کشید، ایجاد یک «نظم جدید» از طریق «تغییر رژیم» و خنثی‌سازی کامل ایران و محور مقاومت در منطقه است.

اما دستیابی به این هدف صرفاً از طریق یک عملیات نظامی، هرچند که گسترده باشد، ممکن نیست و آغاز یک جنگ تمام‌عیار علیه ایران نیز عواقب بسیار وخیمی برای منطقه و جهان به دنبال خواهد داشت،‌‌ و از این رو، از حمایت متحدان غربی و منطقه‌ای اسرائیل، به‌ویژه آمریکا، برخوردار نخواهد بود.

بنابراین می‌توان پیش‌بینی کرد که اسرائیل این طرح را از طریق روش‌های متفاوت و فراتر از یک عملیات نظامی یا وارد کردن ایران به یک جنگ تمام‌عیار پیگیری خواهد کرد.

رژیم صهیونیستی احتمالاً در مرحله نخست، با اجرای یک عملیات سنگین هوایی و موشکی، پایگاه‌های نظامی، برخی ساختمان‌های دولتی و برخی زیرساخت‌های اقتصادی و انرژی کشور را هدف قرار خواهد داد. این عملیات احتمالاً شامل پالایشگاه‌های نفتی نخواهد بود تا از تحریک ایران به یک واکنش شدید و بروز بحران قیمت نفت جلوگیری شود، و به این ترتیب پروژه «تغییر رژیم» را آغاز خواهد کرد.

تلاش خواهد شد تا این عملیات تلفات غیرنظامیان نداشته باشد یا میزان آن حداقل باشد تا بتوانند بلافاصله وارد مرحله بعدی برنامه خود شوند.

عملیات نظامی اسرائیل در خاک ایران دو واکنش فوری در جامعه ایران به دنبال خواهد داشت: بخشی از جامعه به دلیل حس ملی‌گرایی، پایبندی به انقلاب یا غریزه بقا در مقابل تجاوز خارجی متحد خواهد شد، و بخش دیگری از جامعه که به شدت از وضعیت کنونی ناراضی است، تخت تاثیر و هدایت رسانه‌های فارسی‌زبان، این حمله را فرصتی برای «براندازی» حکومت با پشتیبانی خارجی تلقی خواهد کرد.

این دوقطبی ناگهانی که در جامعه پدید می‌آید، زمینه‌ای را برای اسرائیل، آمریکا و احتمالا برخی کشورهای اروپایی و منطقه فراهم خواهد کرد تا ایران را به دوره‌ای تازه از ناآرامی، بی‌ثباتی و درگیری‌های داخلی بکشند.

آن‌ها نیز با بهره‌گیری از تمامی ابزارهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی خود - از جمله تحریم‌های اقتصادی، انزوای سیاسی، جنگ رسانه‌ای، توزیع سلاح، حمایت از گروه‌های شبه‌نظامی، دامن زدن به تنش‌های قومی و غیره - تلاش خواهند کرد تا در یک پروسه زمانی تدریجی، به هدف نهایی خود دست یابند.

البته، حتی اگر این طرح منجر به سقوط کامل نظام سیاسی کشور نشود، اسرائیل با ایرانی بسیار تضعیف‌شده مواجه خواهد بود که تمام منابعش صرف درگیری‌های داخلی می‌شود و دیگر قادر به نفوذ و تأثیرگذاری در منطقه نخواهد بود.

اقدامات ضروری ایران؛

با توجه به اینکه در شرایط کنونی، ظرفیت‌های دیپلماتیک، بازدارندگی نظامی و دیگر ابزارهای قدرت ایران برای کنترل تحولات و پیشگیری از حمله نظامی قریب‌الوقوع اسرائیل محدود است، اولویت فوری نظام جمهوری اسلامی باید جلوگیری از دوقطبی شدن جامعه و بی‌ثبات‌سازی کشور از طریق آشوب‌های داخلی باشد.

تجربه تاریخی ما، به ویژه در جنگ تحمیلی، نشان داده که در شرایط بحرانی، اگر انسجام ملی برقرار باشد، حتی ائتلاف قدرت‌های بزرگ نیز نمی‌تواند جامعه ایران را به فروپاشی بکشاند و تمامیت ارضی آن را تهدید کند.

اما امروز، ایجاد انسجام ملی بسیار پیچیده‌تر از زمان جنگ تحمیلی است و به یک رویکرد چندجانبه نیاز دارد. در آن دوران، «بسیج مردمی» عمدتاً به معنای حضور در سنگرهای نبرد و پشتبانی از آنها در پشت جبهه‌ها بود؛ اما اکنون این انسجام باید در زمینه‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و رسانه‌ای نیز شکل گیرد تا مقاومتی جامع و همه‌جانبه در برابر تهدیدات شکل بگیرد.

و بدیهی است که در شرایط حساس کنونی، رفتارها و اظهارات نسنجیده یا مغرضانه جناحی در سطوح بالای مدیریت کشور که تنها به هدف تخریب چهره‌های محبوب و مورد اعتماد مردم صورت می‌گیرد و همچنین تکرار سیاست‌های «فرهنگی» ناکام و مخرب در سطح جامعه که تاکنون جز خسارت، تنش و بحران اجتماعی نتیجه‌ای نداشته‌اند، دامن زدن به آتشی‌ست که تیربار دشمن، در عملیات ترکیبی نظامی و روانی خود علیه موجودیت ما، می‌افروزند.

@AliNasriTelegram

@hamidrezajalaeipour
به یک روان‌درمانی جمعی نیاز داریم...
Mahdi Jafari (Loud Thinking)
مقاله‌ای از ایلان پاپه (تاریخ‌دان اصالتا اسراییلی که منتقد سیاست‌های آپارتایدی اسراییل است) در مورد اسراییل بعد از ۷ اکتبر https://www.aljazeera.com/opinions/2024/10/7/israel-after-october-7-between-decolonisation-and-disintegration
از متن:
The next 12 months are going to be a worse replica of the past year in terms of the genocidal policies of Israel, the escalation of the violence in the region and the continued support of governments, backed by their media, for this destructive trajectory. But history tells us that this is how a horrific chapter in the chronology of a country ends; it is not how a new one begins.
Forwarded from نشر کرگدن
ما کلان‌داده‌ایم
آیندۀ جامعۀ اطلاعاتی
زاندر کلوس، نارت ویلارد
ترجمۀ یاسر خوشنویس
۲۲۴ صفحه/ قیمت پست جلد: ۲۸۰۰۰۰ تومان
قیمت در ایام پیش‌خرید: ۲۳۵۰۰۰ تومان
بازدید و خرید از سایت نشر:
www.kargadanpub.com

🔸 تا این اواخر گردآوری، تحلیل و ذخیره‌سازی داده‌ها کاری زمان‌بر و پرهزینه بود. برای همین، برای پاسخ دادن به پرسش‌هایمان، تا جایی که امکان داشت، داده‌های کمی گردآوری می‌کردیم. درواقع، در عصر خُرده‌داده‌ها، نمادها و فرایندها و نیز نحوۀ حصول نتیجه از دل داده‌ها همگی بر این پیش‌فرض بنا شده بود که داده‌ها کمیاب‌اند. بنابراین، برای هر کاری، از کنترل کیفیت گرفته تا نظرسنجیِ پیش از رأی‌گیری، نمونه‌هایی از داده‌ها را به کار می‌گرفتیم، نه همۀ آنها را. بدین‌ترتیب، به‌ندرت می‌توانستیم نگاه عمیق‌تری به اموری داشته باشیم که جالب توجه اما پیچیده به نظر می‌رسیدند.، به این دلیل ساده که دادۀ کافی در اختیار نداشتیم.
🔸 امروزه، بسیاری از موانع موجود پیشِ پای گردآوری، تحلیل و ذخیرۀ مقادیر عظیم داده به‌شدت کاهش یافته است. این تحولْ گردآوری تمامی داده‌ها و درک پیچیدگی جهانمان را بسیار ساده‌تر کرده است و دیگر نیازی نیست تنها با نمونۀ کوچکی از واقعیت کنار بیاییم. در موارد متعدد، می‌توانیم داده‌هایی بیشتر، اگرچه آشفته‌تر، گرد آوریم، به‌جای آنکه به مقادیری محدود از داده‌ها بسنده کنیم. درنتیجه، می‌توانیم با در دست داشتن حجمی بی‌سابقه از جزئیات به جهان بنگریم.
🔸 اما تحلیل‌های مبتنی بر کلان‌داده پرسش‌های جدیدی نیز پدید آورده‌اند. در بخش بزرگی از این تحلیل‌ها نمی‌توانیم از تحلیلِ معلول‌ها به علت آنها پی ببریم. تحلیل داده‌ها معمولاً نمی‌تواند به ما بگوید «چرا»، بلکه تنها می‌گوید «چگونه». اما این تحلیل‌ها به‌شکلی شگفت‌انگیز در اغلب موارد به‌اندازۀ کافی خوب‌اند و می‌توانند تصمیم‌گیری‌های ما را بهبود ببخشند.
🔸 علاقه‌مندان می‌توانند برای پیش‌خرید کتاب به سایت نشر کرگدن مراجعه کنند. در ایام پیش‌خرید تخفیف ویژه‌ای برای کتاب‌ها در نظر گرفته شده است.

#نشر_کرگدن، #در_دست_انتشار، #ما_کلان‌داده‌ایم، #زاندر_کلوس، #نارت_ویلارد، #حسین‌شیخ‌رضایی، #جامعه_اطلاعاتی، #مطالعات_علم_و_فناوری، #تحلیل_داده، #تحلیل_داده، #فلسفه_علم، #کتاب_فلسفه
Forwarded from تاریخ‌اندیشی ــ مهدی تدینی (مهدی تدینی)
«در آستانۀ هفت اکتبر»


بین خوش‌بین بودن و واقع‌بین بودن باید واقع‌بین بود و اگر خوش‌بینی به واقع‌بینی آسیب می‌زند، بی‌درنگ باید آن را کنار نهاد. متأسفانه واقع‌بینی دیگر جایی برای خوش‌بینی نگذاشته و باید پذیرفت نشانه‌ها از افزایش تنش حکایت دارد. زنجیرۀ رخدادها که با هفت اکتبر آغاز شد، در سالگرد آن به جایی رسید که یک سال پیش در مخیلۀ بدبین‌ترین تحلیلگران هم نمی‌گنجید (آیا این روند تصادفی و ناخواسته بود؟ به سختی می‌توان گفت «آری»)، چنان‌که اگر دو سال پیش این تصویر آخرالزمانیِ غزه را می‌دیدید، بعید بود آن را باور کنید؛ گرچه البته وقتی عملیات هفت اکتبر رخ داد، تقریباً می‌شد انتظار داشت واکنش اسرائیل از هر آنچه تا پیش از آن از آن سراغ داشتیم شدیدتر خواهد بود.

هر چه جلوتر می‌رویم تصویر رخدادهای یک سال گذشته شفاف‌تر می‌شود. به نظر می‌رسد اسرائیل چنین مسیری را هدفمند دنبال کرده و تعمداً اجازه می‌دهد زنجیرۀ کنش و واکنش‌ها تداوم یابد. نشانه‌ای دیده نمی‌شود که اسرائیل قصد داشته باشد این زنجیره را متوقف کند. اروپا در افولِ جهانیِ مزمن خود کلاً از خاورمیانه پا پس کشیده است. روسیه امید دارد با گسترش درگیری‌ها در خاورمیانه فشار بر غرب افزایش یابد تا دست از حمایت از اوکراین بردارند و از پشت به زلنسکی خنجر بزنند.

آمریکا تا حدی در قبال واکنش‌های اسرائیل به جمهوری اسلامی نقش ترمز را ایفا کرده است. برای مثال پس از عملیات پهپادی‌ـ‌موشکی پیشین همۀ مقامات دولت بایدن اصرار داشتند حمله شکست خورده تا به اسرائیل بقبولانند «هیچی نشده! فقط یه‌کم گلگیر جلو قُر شده که آن هم بدون رنگ درمی‌آید.» اما هر نظاره‌گری می‌دانست مسئله «نفس حمله» بود. بایدن موفق شد اسرائیل را مهار کند؛ گرچه اصلاً شک دارم آمریکا هیچ‌گاه بتواند چیزی به اسرائیل بقبولاند؛ اسرائیل مهارت خاصی دارد خواست خود را نرم‌نرم در کاسۀ آمریکا بگذارد ــ بدون حمایت آمریکا هم نظرش چندان عوض نمی‌شود.

در دومین عملیات موشکی تصاویر اجازه نمی‌داد مقامات آمریکایی بگویند «طوری نشده». گرچه باز هم می‌گفتند عملیات شکست خورده است. این‌بار مشخص بود آمریکا می‌داند نهایتاً بتواند کمی واکنش اسرائیل را تعدیل کند. به همین دلیل بایدن اول گفت تأسیسات هسته‌ای نباید هدف قرار گیرد و بعد تلویحاً تأسیسات نفتی را هم به آن افزود. اما باز هم به گمانم سیاست اسرائیل در برابر بایدن همان است که به مرگ می‌گیرد تا به تب راضی شود. ترس آمریکا این است که درگیری از مهار خارج شود، اما هدف اسرائیل این است که آمریکا را گام به گام به درگیری بکشاند.

به گمانم اسرائیل با همین ریتم سطح تنش را بالا و بالاتر خواهد برد. اینک می‌دانیم که هدف اسرائیل در برابر حماس حذف کامل آن از غزه بود. با کمی تأخیر فهمیدیم در قبال حزب‌الله نیز هدفش ضربۀ حداکثری به حزب‌الله بود ــ لازم نیست توضیح دهم ضربۀ حداکثری یعنی چه. فقط این را هم اضافه کنم که به نظر در اسرائیل سال‌ها روی جنگ سی‌وسه‌روزۀ ۲۰۰۶ فکر شده بود و این‌بار کلاً اسرائیل تغییر تاکتیک داد. اول با عملیات پیجری در قاعدۀ حزب و توأمان حملۀ گسترده به رستۀ رهبری وقتی تعادل حزب‌الله را به هم زد، حملۀ زمینی را آغاز کرد؛ آن هم پس از فعالیت گستردۀ توپخانه‌ای و نقطه‌زنی در جنوب لبنان. اما این جنگ در جنوب لبنان هم احتمالاً بسیار طولانی خواهد بود و با اشغال مناطقی همراه خواهد بود.

می‌ماند این پرسش اصلی و بزرگ که درگیری با جمهوری اسلامی چه می‌شود؟ در این مورد باید منتظر تنشی دائمی و زدوخوردی بلندمدت باشیم؛ زدوخورد به همین معنایی که تا اینجا دیده‌ایم، منتها در سطحی بالاتر. احتمالاً شدت حملاتی موشک‌های ایرانی بیشتر می‌شود و واکنش‌های اسرائیل هم شدیدتر می‌شود. به این شکل، اسرائیل به جهان فرصت می‌ده خود را به این تنش عادت دهد. متأسفانه هیچ سازوکاری برای متوقف کردن این زنجیرۀ کنش و واکنش وجود ندارد. نمی‌توان گفت دقیقاً چه اتفاقاتی خواهد افتاد، اما دست‌کم می‌توان حدس زد «ایدۀ دولت پزشکیان» که اولین روز دولتش با ترور هنیه در تهران همراه بود، عملاً محکوم به شکست است. فقط کافی است این زنجیرۀ تنش چند درجه داغ‌تر شود تا بستن پروندۀ هسته‌ای و تحریم‌ها نه‌تنها ناممکن، بلکه سویۀ معکوس بگیرد. «ایدۀ دولت روحانی» که از سال ششم آن شکست خورد، این‌بار از روز اول دچار مشکل اساسی شد.

زنجیرۀ درگیری که هفت اکتبر آغاز شد، پس از یک سال با فرود موشک‌ها در پایگاه نوآتیم کامل شد. تاکتیک‌های اسرائیل عوض شده و بیش از همیشه آماده است خون هم بدهد (چنان‌که عملاً اجازه نداد حماس از گروگان‌ها بهرۀ خاصی ببرد). هفت اکتبر ۲۰۲۳ نمی‌دانستیم هفت اکتبر ۲۰۲۴ به اینجا می‌رسیم. هفت اکتبر ۲۰۲۵ کجاییم؟ دست‌کم به گمانم صحبت از «سال» برای این درگیری هیچ بیراه نیست.

همچنین بخوانید: یازده سپتامبرِ هفت اکتبر

مهدی تدینی

@tarikhandishi  |  تاریخ‌اندیشی
Telegram Center
Telegram Center
Channel